نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 206
ایوب بن شاذی
ابوالشکر، ایوب بن شاذی بن
مروان الملک الافضل نجم الدین، پدر سلطان صلاح الدین یوسف و نسب
سلسله ایوبیان به او می رسد. شادی اهل «دوین» و از
اشراف زادگان آن شهر بود. با دو فرزندش، نجم الدین ایوب و اسدالدین
شیرکوه به تکریت مهاجرت کرد و مناصبی را در آنجا عهده دار شد و
چون درگذشت، ایوب و برادرش اسدالدین در سال 533ق به موصل رفتند.
عمادالدین زنگی، حاکم موصل
مقدم آنان را گرامی داشت و هنگامی که عمادالدین به سال 533ق
بعلبک را تصرف کرد، نجم الدین را بر آنجا گمارد و چون نورالدین محمود
در سال 549ق دمشق را به تصرف خود درآورد، نجم الدین ایوب به همراه
پسرش صلاح الدین ملازم وی شد و در سال 559ق به درخواست شاور، وزیر
عاضد، خلیفه فاطمی، نورالدین، سپاهی را به فرماندهی
اسدالدین شیرکوه و همراه برادرزاده اش صلاح الدین به مصر فرستاد
و پس از رویدادهایی، صلاح الدین به وزارت مصر رسید،
در سال 565ق صلاح الدین، پدرش را از شام فرا خواند و هنگامی که پدرش
وارد قاهره شد، عاضد به استقبال او بیرون رفت و چون صلاح الدین قدرت
را به دست گرفت، اسکندریه و بحیره را به پدرش واگذارد تا وقتی
که پدرش بر اثر افتادن از اسب درگذشت. ایوب مردی فرخنده، بسیار
نیکوکار، دوستدار نیکی، خردمند و باهوش بود. چندین پادشاه
از فرزندان خود دید و به ابوالملوک (پدر شاهان) معروف شد.
وی نخست در قاهره به خاک سپرده
شد؛ سپس همراه برادرش اسدالدین شیرکوه، متوفای 564ق، پیکرش
را به مدینه منوره بردند. ایوب شش پسر و دو دختر پس از خود به جا
گذاشت:
صلاح الدین یوسف، ابوبکر
عادل، شمس الدوله تورانشاه، شاهنشاه، سیف الاسلام طغتکین، تاج الملوک
بوری، ست الشام و ربیعه خاتون. 2
حسن بن صافی
ابونزار حسن بن صافی بن عبداللّه
بن نزاربن ابی الحسن بغدادی معروف به ملک النحاة. وی علم کلام،
اصول، خلاف (فقه مقارن) و نحو را نزد استادان عصر خود فرا گرفت. در نحو برجسته شد
و در عصر و طبقه خود از همه نحویان برتر بود. وی فردی دقیق،
زیرک و سخنور بود و اشعاری نیکو دارد؛ ولی خودستا بود و
به دانش خویش می بالید. به خودش لقب ملک النحاة (شاه نحویان)
داده بود و اگر کسی به غیر از این لقب او را صدا می زد،
خشمناک می شد. میان شهرهای واسط و شیراز و کرمان در رفت
وآمد بود؛ سپس در دمشق اقامت گزید و تا هنگام مرگ در همانجا ماندگار شد. نزدیک
هشتاد سال عمرکرد و در
دمشق مورد عنایت و توجه نورالدین محمود زنگی بود. 3
منخّل شلبی
محمدبن ابراهیم بن منخّل مهری
شلبی (منسوب به شلب جنوب غربی اندلس). وی به افریقیه
رفت و از آغاز تأسیس دولت موحدون به دربار آنان راه یافت. او ادیب
و از شعرای نیکوسرا بود. هنگامی که عبدالمؤمن امیر موحدون
از دریا عبور کرده و به اندلس رفت تا از شهرهای مسلمان نشینی
که اسپانیایی ها بر آن چیره شده بودند، دفاع کند،
سخنرانان و شاعران به حضور عبدالمؤمن رسیدند و به مدح او پرداختند. ابن
منخّل بدین مناسبت برخاست و قصیده غرّا خود را خواند. این قصیده
طولانی و 38 بیت است که در آن به توصیف دلاوری امیر
موحدون و نیروی سپاهیانش پرداخت و توانست با اسپانیایی
ها بجنگد، تجاوز آنان را دفع کند و شهرها و پایگاه هایی که بر
آن مسلط شده بودند، باز پس گیرد. بخشی از آن قصیده را در ذیل
می آوریم:
«سرزمین مشرق (افریقیه)
را فتح کردید، پس آهنگ مغرب (اندلس) کنید؛ زیرا نسیم پیروزی
وزیده است. اسبانی چون باز شکاری فرستادید چونان امواج دریا
شما را بر پشت خود سوار کردند و به پرواز درآمدند (اسب های بسیاری
که با سرعت و شتاب حرکت می کردند). سرهای شورشیان را زیر
پای اسب ها لگدمال کردید، نه از اعراب (بادیه نشینانی
که فاطمیان برای بیرون راندن بربرها به افریقیه
فرستاده بودند) کسی باقی گذاشتید و نه از عجم ها (کافران اندلس).
اسب ها چون تیرها به سرعت روان کردید؛ دلاوران آنان به خاک افکنده
شدند و اموالشان تاراج شد». 4
پی نوشت ها:
[1] سه شنبه اول محرم 568ق / 22 اوت
1172م؛ دوشنبه 15 جمادی الثانی 568ق / اول ژانویه 1173م.
[2] وفیات الاعیان، ج1، ص255
ـ 260؛ النجوم الزاهره، ج6، صص4 و 67؛ تاریخ ابن اثیر، ج11، ص393؛
العبر، ج4، ص203؛ البدایة و النهایه، ج12، ص271؛ الاعلام، ج1، ص381.