نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 209
بودم و بهترین جانشین شما،
این مردان کجا بودند ؟ یاد آن شب ها بخیر که من در محافل و
مجالسی از شما یاد می کردم که سخن مردم در آن مجالس با اشاره
ابروان مه رویان بود». 7
آموری اول (
Amaury I)
امیریافا و عسقلان. وی
در سال 558ق / 1162م به پادشاهی قدس برگزیده شد. با شاهان شام و مصر
جنگید و در سال 569ق / 1173م در 38 سالگی درگذشت. 8
نورالدین شهید
ابوالقاسم، محمودبن عمادالدین زنگی
بن آق سنقر، پادشاه شام و مصر ملقب به ملک عادل و معروف به نورالدین شهید.
پدرش، پادشاه موصل و حلب بود و محمود در حلب متولد شد. چون عمادالدین، پدر
محمود، در سال 549ق در قلعه جعبر ترور شد، فرزندش، سیف الدین غازی
اول، به حکومت موصل رسید و محمود بر حلب حکومت کرد. محمود در سال 549ق بر مجیرالدین
بن بوری، آخرین پادشاه بنی بوری در شام پیروز شد و
دمشق را تصرف کرد. پس از آن بر چندین قلعه و دژ که در تصرف صلیبیان
بود و مهم ترین آنها حارم، تل باشر، اعزاز و جعبر بود، چیره شد و
شهرهای حماة، حمص، بعلبک، حران، بانیاس، صافیتا و نیز
موصل را (پس از مرگ برادرش سیف الدین غازی) تحت قلمرو خود
درآورد. میان نورالدین و صلیبیان جنگ هایی به
وقوع پیوست که در بیشتر آنها پیروز شد. در سال 559ق شاوربن مجیر
سعدی، وزیر عاضد فاطمی، به شام رفت و به او پناهنده شد و از
نورالدین خواست تا او را بر رقیبش ضرغام حاجب که وزارت را از چنگش
درآورده بود، یاری دهد. نورالدین، سپاهی به سالاری
اسدالدین شیرکوه ـ فرمانده سپاه و از بزرگ ترین امرای
دولتش ـ فرستاد. شیرکوه با سپاهیان وارد قاهره شد و با ضرغام جنگید
و او را کشت. شاور به وزارت بازگشت. پس از آن رویدادهایی رخ داد
که در زندگینامه های اسدالدین شیرکوه، شاور، صلاح الدین
و عاضد فاطمی می توان دید. آن رویدادها با مرگ عاضد و به
قدرت رسیدن صلاح الدین در مصر، در سال 564ق به پایان رسید.
صلاح الدین کارهایی انجام داد که این گمان را در نورالدین
به وجود آورد وی از اطاعت سرباز زده است؛ ازاین رو در صدد تدارک سپاهی
برآمد که به مصر روانه کند تا قدرت را از صلاح الدین بگیرد. در این
میان بود که سرنوشت محتوم به سراغ او آمد و در 58 سالگی درگذشت. نخست
در قلعه دمشق به خاک سپرده شد؛ سپس پیکر او را به مدرسه النوریه که در
دمشق برای فقهای حنفی مذهب ساخته بود، منتقل کردند. بنا به وصیت
نورالدین پسرش صالح اسماعیل به
حکومت رسید. نورالدین از همه پادشاهان زمان خود دادگرتر، بهتر و بزرگ
تر بود. به آسایش و صلاح رعیت توجه می کرد. پیوسته در
جهاد بود و خود شخصا در معرکه جنگ شرکت می کرد. آرزوی شهادت در سر
داشت و بارها خود را در معرض شهادت قرار داد؛ ولی توفیق به شهادت رسیدن
نصیبش نشد. او هرچند در بستر جان سپرد، مسلمانان او را شهید خواندند.
نوانخانه ها و بیمارستان هایی بنا کرد و موقوفاتی برای
بیماران قرار داد. پل ها، راه ها و کاروانسراهایی ساخت. برای
استفاده دانش پژوهان، کتاب های بسیاری وقف کرد. در جنگ های
بسیاری با صلیبیان درگیر شد و آنان را شکست داد و
بر بیش از پنجاه قلعه و دژ که در تصرف صلیبیان بود، چیره
شد. وی فردی زاهد، عابد و آشنا به فقه حنفی بود. مالیات
بر تجارت و درآمد را لغو کرد. به اعراب بادیه نشین، زمین هایی
واگذار کرد تا متعرض حاجیان نشوند و بر گرد شهرهای شام مثل دمشق، حلب،
شیزر، حماه و بعلبک بارو ساخت. او نخستین کسی است که دارالحدیث
بنا کرد و مسجد «الجامع النوری» را در موصل ساخت. وی همه گونه کارهای
نیک چون داد و احسان به دیگران انجام می داد تاآنجاکه مورخان او
را در رتبه عمربن عبدالعزیز قرار دادند. شعرا، او را بسیار مدح کردند؛
ازجمله شاعر قیسرانی که اشعار ذیل را در مدح او سروده است:
«صاحب دو جهاد: جهاد با دشمن و جهاد
نفس؛ او در طول زندگی در پیکار است. ای حاکمی که مردم را
مجبور کرد که راه روشن را بپیمایند ! با سیره و عدل خود که همان
سیره خلفاست شاهان را رسوا کردی. دارایی خود را میان
مردم تقسیم کردی تا آن حد که تقوا را میان پرهیزکاران تقسیم
کردی. تو زمانی با شیر بیشه مقایسه می شوی
و زمانی جزو اولیا به شمار می آیی. تو هرچند پیامبر
نیستی، اخلاق پیامبران داری. مهربانی توأم با
شهامت، پارسایی توأم با قدرت، قدرت توأم با حیا. زیبایی
که کمربند آن بزرگی است و کمالی که تاج آن عظمت است. مردم از تو در
شگفتند، تو در جنگ تیر خدنگ سپاه انبوهی، شمشیرها از اراده
برّان تو برندگی یافتند. به خدا سوگند اگر مردم می توانستند،
پدر و مادرهایشان را فدای تو می کردند». 9
پی نوشت ها:
[1] شنبه اول محرم 569ق / 11 اوت 1173م؛
سه شنبه 26 جمادی الاول 569ق / اول ژانویه 1174م.
[2] انباه الرواة، ج2، ص47؛ شذرات الذهب،
ج4، ص233؛ معجم الادباء، ج4، ص241؛ وفیات الاعیان، ج2، ص382؛ تاریخ
ابن اثیر، ج11، ص411؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ص348؛ الاعلام،
ج3، ص153.