نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 212
شمال افریقیه، ایتالیا،
یونان و آسیای میانه رفت و در سرزمین های
اسلامی به سیاحت پرداخت. آن گاه به انگلستان بازگشت و حدود سال (1130م
/ 525ق) کتابی به شیوه مباحثه و گفت وشنود نوشت. در آن کتاب به برتری
مسلمانان در علوم گوناگون، به ویژه فلسفه و ریاضیات اعتراف می
کند و می گوید من بهره گیری از عقل را از مسلمانان
فراگرفته ام، و آن را دلیل روشنی بر بیداری اروپای
مسیحی در قرن دوازدهم می داند. ادلارد آن قدر پرآوازه شد که عصر
او را عصر ادلارد می دانند. 7
اصم مروانی
شریفی از تبار مروانیان،
معروف به اصم مروانی قرطبی. 8 در آغاز دولت موحدون، در روزگار
عبدالمؤمن علی، نخستین خلیفه موحدون، می زیست. وی
شاعری است با الفاظ فصیح و اسلوبی استوار، با قصیده باییه
خود شهرت یافت که آن را هنگامی که عبدالمؤمن، دریا را از مغرب
به اندلس پشت سر گذاشت، سرود و در آن به معارضه و مقابله باییه ابی
تمام که با این شعر آغاز می شود: «السیف اصدق انباء من الکتب»
رفته است و در آن می گوید:
«دشمنان برای محافظت خود، سپری
بهتر از گریز و فرار ندارند؛ ولی به کجا فرار می کنند ؟
رزمندگان خداپوی آنان را تعقیب می کنند. چگونه فرار می
کند کسی که در بلندای کوه است (همه او را می بینند)؛ اگر
شهاب سنگ ها بر سر آنان ببارد ؟ از مسیحیان اندلس در سرتاسر اندلس [با
جمعیت بی شمارشان] بازگو؛ و از عرب ها [و سپاه انبوهشان] که از دو دریا
عبور کردند (دریای مغرب و دریای اندلس)».
در آن قصیده به مدح عبدالمؤمن
پرداخته و دلاوری او را می ستاید:
«پادشاهی که اگر جنگ از راه های
دور او را فرا بخواند، کشتی ها از لشکر انبوه (نیروی زمینی)
با ساز و برگ های زیاد، پیشی می گیرند. این
جنگ دشمنان را با ذلت به اطاعت شما درآورد و آنان را با غنایم در اختیار
شما قرار داد. جزیره (اندلس) از هر سو چشم انتظار آمدن شماست». 9
عنتری
ابوالمؤید، محمدبن مجلی بن
صایغ جزری عنتری. وی پزشک، حکیم، فیلسوف و ادیبی
نیکوسرا بود و اشعارش آمیخته به حکمت و پند بود؛ ازجمله آن اشعار، قصیده
ذیل است:
«فرزندم ! پند و نصیحت مرا آویزه
گوش کن و بدان عمل کن و همه طب در این گفتار من جمع شده است. پیش از
معالجه بیمار توجه و عنایت خود را در نیرو گرفتن او [در مقابله
با امراض روزگار] به کار گیر. تا می توانی کمتر همبستر شو. زیرا
که آن آب حیات است که در
رحم ها ریخته می شود. خوراک خود را هر روز یک وعده قرار بده و
پیش از آنکه غذایی هضم شود غذایی دیگر مخور.
بیماری کوچک را دست کم مگیر؛ چون بیماری مثل آتش
است که اندک آن، شعله گیرد و سوزاند. پس از غذا بدون فاصله از نوشیدن
آب خودداری کن و پس از نوشیدن باده غذا مخور».
این قصیده را به ابن سینا
و به ابن بطلان پزشک و دیگران نسبت داده اند. وی اشعاری در حکمت
و فلسفه دارد؛ ازجمله:
«هستی من از هر نوعی ترکیب
یافته است از عالم معقول و عالم محسوس (مرکب). ذهن من چراغدانی است و
جانم آبگینه و با چراغ برافروخته خرد روشنایی دهد. نور من همیشه
از نور الهی سرچشمه می گیرد و بر جانم بدون کسب و آموختن تابیدن
می گیرد. روغن من از درخت زیتون شیرین است، در مغرب
و مشرق همتا ندارد و به توصیف در نمی آید. گویا من در توصیفم
درخشنده ترین ستارگان را به چراغ بلورین راهبی بر مکانی
فرازین تشبیه کرده باشم».
در مقام نصیحت پسرش می گوید:
«پسرم ! اگر شرافت نسب خواهی،
پاسدار دانش باش؛ و تمام آنچه مردم به آن سرگرمند به یک سو فکن. بسا فردی
بدون داشتن حسب و نسب سرور می شود و به وسیله دانش اوج می گیرد
و به ثریا می رسد. دانش ها را با بحث و مذاکره تغذیه ده تا
افزون شود؛ آتش اگر هیزم نباشد خاموش گردد.
من بر این باورم که نیستی
و نابودی برای انسانی که در پی تحصیل دانش و نسب
نباشد، بهتر است. چنین شخصی عمر را سپری می کند و چونُ
مرد، نادانی و ناداری او را تشییع می کنند؛ زیرا
که عمری را با رنج با این دو (نادانی و ناداری) گذرانده
بوده است». 10
کنزالدوله
وی از امرایی است که
به قبیله کنوز نسبت دارد. این قبیله عرب تبار از اسوان مهاجرت
کردند و با نوبی ها درآمیختند و شهر صعید را به طور کامل در
تصرف داشتند. کنز، رئیس امرای قبیله خود و سلطان قبیله
بود و با صلاح الدین ایوبی مخالفت کرده و بر او شورید و
خواستار بازگشت دولت فاطمیان شد. گروه بسیاری از سودانی
ها اطراف او جمع شدند و آهنگ شهر «قوص» کرد و بر آنجا چیره شد. سلطان صلاح
الدین، سپاهی به فرماندهی برادرش ملک عادل فرستاد که با او به
نبرد پرداخت و کنز به همراه گروه بسیاری از همراهانش کشته شد و با
سرکوبی وی و یارانش، پایه های پادشاهی ایوبی
مستقر شد. 11
ورجلانی
ابویعقوب، یوسف بن ابراهیم
بن میاد ورجلانی، اهل ورجلان (دره ای در
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 212