نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 230
مواضع پسندیده در جنگ داشتی
و چه بخشش ها به موقع و به جا داشته ای».
وی به علت تنگدستی آهنگ دیدار
صالح رزیک، وزیر خلیفه فاطمی [در مصر]، کرد و چون نمی
توانست همسرش را با خود ببرد، ابیات ذیل را برای شریف ضیاءالدین
ابوعبیداللّه زیدبن محمد حسینی نقیب علویان
در موصل نوشت:
«بسا زنی اندوهگین (همسر
شاعر) که جدایی، سرشک از چشمان او فرو ریخت؛ و با ترفندها امید
داشت مرا از سفررفتن باز دارد. اصرار ورزید، چون دید من گوش نمی
کنم مویه سرداد؛ چشم گریان او دلم را مجروح کرد. در وقتی که
شتران بار سفر بسته بودند و جدایی گله کننده و گله شده را جمع کرده
بود، گفت: وقتی تو رفتی من در اینجا چه کسی دارم ؟ به او
گفتم: خدا و پور عبیداللّه مولا و سرور تو».
ضیاءالدین عهده دار تمام نیازهای
همسرش در مدت غیبت او شد. ابن دهان، ملک صالح طلایع بن رزیک را
در قصیده ای ستوده است و می گوید:
«آیا این همه تلافی
در تلافی [در حق من] کافی نیست ؟[البته] تو انتقام کثرت علاقه
من به خودت را می گیری».
نیز این قصیده، سرسبد
قصاید به شمار می رود و در آن می گوید:
«اگر سخن چینان بگویند تو
را فراموش کرده است، چرا خشمناک می شوی ؟ تو که می دانی
من تو را فراموش نمی کنم.
اگر آنچه آنان ادعا کردند صحیح
باشد، هیچ گاه به دیدار تو نایل نشوم و بخشش ابن رزیک
تشنگی ام را فرو ننشاند». 2
ابن طفیل
ابوبکر، محمدبن عبدالملک بن محمدبن طفیل
قیسی اندلسی در شهر وادی آش به نزدیکی غرناطه
متولد شد. فلسفه و طب را در غرناطه آموخت. بزرگ ترین فیلسوف، ریاضیدان
و پزشک اندلس بود. پست وزارت و پزشک مخصوص سلطان ابویعقوب یوسف، امیر
موحدون را به عهده گرفت بود و جایگاهی والا نزد او داشت. وی
معاصر و دوست ابن رشد بود. از آثار ابن طفیل جز داستان حی بن یقظان
یا اسرارالحکمه الاشراقیه به ما نرسیده است. این کتاب به
زبان های مختلفی برگردانده شده است. ابن طفیل در این
داستان آرا فلسفی خود را گنجانده است. محور این داستان، حی بن یقظان
(زنده بیدار) است که وی در جزیره ای از جزایر هند زیر
خط استوا به دور از مردم پرورش یافت و ماده آهویی از شیر
خود به تغذیه او و تربیتش پرداخت تا آنکه اندک اندک شروع به راه رفتن
کرد. صدای آهوان و پرندگان را تقلید می کرد و کارهایی
شبیه کارهای حیوانات که از روی غرایز انجام می
دادند، می کرد و خود را با حیوانات می سنجید تا بزرگ شد و
بالید و
با تأمل و تفکر توانست به غرایز انسانی خویش دست یابد و
مکتبی فلسفی کشف کند که با آن، حقایق هستی و طبیعت
را تفسیر کند. پایه این داستان فلسفی، مکتب نوافلاطونی
را تشکیل می دهد که دیگر فلاسفه مسلمان پیرو این
مکتب برآنند ابن طفیل، انسان را که نماد عقل است در شکل حی بن یقظان
به تصویر کشیده است. مقصود از یقظان (بیدار)، اللّه است.
ابن طفیل از پس این داستان، به جمع میان دین و فلسفه (عقل)
که دل مشغولی فلاسفه مسلمان بود، پرداخته است. وی نظریه های
ابتکاری در اخترشناسی دارد. بطروجی متوفای 581ق، نظریه
حرکت مارپیچی (حرکت لولبی) را در افلاک از وی گرفته است.
ابن طفیل در 87 سالگی در مراکش درگذشت. وی شاعر بود. ارجوزه ای
در بیماری ها و مداوای آن دارد. هنگامی که ابویعقوب
یوسف بن عبدالمؤمن، امیر موحدون سپاهی برای یاری
مسلمانان اندلس تدارک دید، وی قصیده ای در تحریک
مسلمانان به جهاد سرود و در آن قصیده می گوید:
«برای جنگ با دشمنان و گرفتن غنایم،
اسب های جنگی را زین افزار کنید. رزمندگان سلحشوری یکه
سوار = تک سوار بر دشمن تاختن آرید؛ زیرا اسبان تیزتک آماده جنگ
اند. رسیدن به آرزوها جز از نیزه میسر نیست و بزرگی
و شرافت جز از راه سپاه رقم نخورده است».
نیز در بخشی دیگر از
آن قصیده آورده است:
«با همت والای عربی، اسبان
تیزتک و سواران مسلّح به نیزه و شمشیر سوی جنگ روانه کنید.
برای یاری دین با هیجان و شور به پاخیزید
و به عزم رزم دیگر بازگردید. دعای خالصانه ما بدرقه راهتان و از
خدا می خواهیم همه شما رهایی پیدا کنید و
سالم بازگردید. در آغاز، اسلام را یاری کردید و اکنون یاری
اسلام بر دوش شماست و در این زمان یاری اسلام واجب تر است.
چونان نیاکان خود به دفاع از اسلام برخیزید و از زنده کردن گذشت
های آنان از جان و مال خود غافل مشوید».
غزل زیر را به شیوه عرفانی
سروده است:
«عزت الهی روی آورد؛ ولی
او روی گردانیده و در خواب فرو رفته بود، شبانه از سرای عاشق
گذشت. از سرزمین محصّب دامن کشان رفت و بوی خوش به جا مانده از او خاک
های آن سرزمین را مورد تاراج قرار داد (مردم بر سر به دست آوردن آن به
منازعه برخاستند). و چون دید تاریکی او را نمی پوشاند و
رفتن شبانه اش بر کسی پنهان نمی ماند، نقاب را از چهره به یک سو
فکند و بیننده را از زیبایی خود مبهوت کرد. تجلی و
به وضوح آشکارشدن او، حجاب زیبای او شد؛ چونان خورشید که هنگام
چاشت [که نورش قوی است] دیده ها از دیدن او ناتوان است. پس از
هجران بسیار که نزدیک بود
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 230