نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 268
گران قیمتی به او ارزانی
داشت. وی به تجملات پرداخت و در این راه ثروت خود را بر باد داد؛ چنان
که مورخان گویند در فقر و ناداری در 91 سالگی و در مصر درگذشت.
5
ابوالفضل حارثی
محمدبن عبدالکریم بن عبدالرحمن
حارثی دمشقی، مؤیدالدین. معروف به مهندس بود؛ زیرا
شناخت کامل به هندسه داشت. به فن نجوم و ساخت زیج نیز اشتغال داشت و
مسئول تعمیر ساعت ها در مسجد دمشق بود. به پزشکی پرداخت و در آن
کارآمد شد. در بیمارستان بزرگی، تا آخر عمر به پزشکی مشغول شد.
به ادبیات و نحو اشتغال داشت و اشعار خوبی دارد. وی آثاری
دارد؛ ازجله: اختصار کتاب الاغانی للاصفهانی، کتابی در جنگ و سیاست،
کتابی در ادویه و مقامه ای در رؤیت هلال. 6
ابوالنجم بن فهد
ابوالنجم بن ابوغالب. پزشکی نامور
در زمان خود بود و به خوبی درمان می کرد و دوستدار خیر و خوبی
بود. با حرفه خود در خدمت صلاح الدین ایوبی بود و نزد او بهره
برد و در دولت او جایگاهی داشت. کتاب الموجز فی الطب تألیف
اوست. 7
زمرّد خاتون
کنیزی ترک که خلیفه
مستضی ء بامراللّه او را خرید و سپس آزاد و با او ازدواج کرد. وی
برای خلیفه پسری آورد به نام ابوالعباس احمد که پس از او به
خلافت نشست و ملقب به ناصر لدین اللّه شد. زنی شایسته بود و به
کارهای نیک و صدقات می پرداخت. یک بار به حج رفت و سیصدهزار
دینار انفاق کرد و به همراه او دو هزار شتر بود که به ساکنان مکه و مدینه
صدقه داد و آبگیرها و بناها را مرمت و مقبره معروف کرخی و مدرسه کنار
آن را تعمیر کرد. وی در بغداد درگذشت. 8
شهر زوری (ضیاءالدین)
قاسم بن یحیی بن
عبداللّه بن قاسم شهرزوری. در دمشق به دنیا آمد و بزرگ شد. به بغداد
کوچ کرد و در مدرسه نظامیه به تحصیل پرداخت و به دمشق بازگشت و عهده
دار منصب قاضی القضاه شد؛ سپس سلطان صلاح الدین ایوبی او
را سفیر خود در دربار خلیفه بغداد کرد و در سال 575ق قاضی
القضاه بغداد شد؛ ولی اقامت در بغداد برایش گوارا نبود و به موصل و
سپس به حماة رفت و به قضاوت پرداخت. در 65 سالگی در حماة درگذشت. جسد او را
به دمشق آوردند و دفن کردند. اشعاری
غنایی دارد که مطبوع و دلپذیر است؛ ازجمله:
«همه روزه آثار جدایی هویدا
می شود؛ ولی از وصل خبری نیست. بر ما یورش می
برد و میان ما جدایی می اندازد. شگفتا آیا جدایی
خونبهایی نزد ما دارد ؟ همواره پس از جدایی، عشق و خاطره
مرا به دیدار آنان تحریک می کند. در راه عشق چه می شد که
از این محتضر دیداری می کردند ؟ چه گناهی داشت اگر
عیادتی می کردند. ای آنان که با همه دوری در
خلوتگاه دل من جا دارید ! و ای با انصاف ها با همه ظلم و جوری
که [در حق من] روا داشتید ! جز شما کسی در قلب من جای ندارد و
جز محبت شما همسایه ای ندارد؛ پس محبت کنید و دیدار کنید».
9
غیاث الدین غوری
ابوالفتح، محمدبن بهاءالدین سام
بن حسین بن حسن مسعودی السلطان غیاث الدین پادشاه غوریان.
وی همان است که به دولت غزنویان در عهد آخرین پادشاه آنان
خسروشاه بن بهرام پایان داد. در سال 582ق برادرش، شهاب الدین، محمد را
به هند فرستاد و بر لاهور پایتخت غزنویان در هند چیره شد. دارای
اعتقاد نیکو بود و صدقه بسیار می داد. در خراسان چند مسجد و
مدرسه برای شافعیان ساخت و چون به شهری در می آمد احسان
او به همه، به ویژه به فقها و ادبا می رسید و به مذهب خاصی
توجه نمی کرد. سال های بسیاری حکومت کرد و در هرات درگذشت
و برادرش، شهاب الدین، در سرزمین غور و هند به جای او نشست. 10
پی نوشت ها:
[1] پنج شنبه اول محرم 599ق / 19 سپتامبر
1202م؛ چهارشنبه 16 ربیع الثانی 599ق / اول ژانویه 1203م.