نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 296
هراسند و گردان ها در برابرش خاضع. وقتی
دهان به خنده می گشاید و سپیدی و سیاهی به هم
می آمیزد، سفید و گندمگون در مقابل او شرمنده می شوند. در
حراست و حفاظت مملکت چنان آماده باش است که به کاربرد خدنگ و شمشیر نیازی
ندارد. وقتی نامه ها رسول و پیک باشند، او بلاغت و فصاحت را [با آن] می
فرستد».
یاقوت در کهنسالی در موصل
درگذشت. 5
نجم الدین کبری
ابوالجناب، احمدبن عمر خوارزمی،
معروف به شیخ نجم الدین کبری از بزرگان و اقطاب صوفیان.
در اثنای حمله مغولان به خوارزم در سال 618ق کشته شد. چنگیزخان برایش
پیام فرستاده بود تصمیم دارد به خوارزم حمله کند و مردم را بکشد چنگیزخان
به قصد ارج نهادن به موقعیتش به او توصیه کرده بود از خوارزم خارج شود
و به او بپیوندد. ولی شیخ دعوت او را رد کرده و پاسخ داده بود: «من
می پندارم اگر تنها و بدون دیگر مردمان از شهر خارج شوم، کاری
تهی از همه مفاهیم فضیلت و کرامت انجام داده ام».
چون مغولان به شهر خوارزم حمله کردند، شیخ
پیروان خود را جمع کرد و چمدان خود را پر از سنگ نمود و نیزه ای
دراز در دست گرفت و شروع کرد به سنگ زدن به مغولان، تا اینکه سنگ های
جعبه اش تمام شد و تیری از طرف مغولان به او خورد و کشته شد. پیروان
زیادی داشت؛ ازجمله بهاءالدین ولد پدر جلال الدین رومی.
6
پی نوشت ها:
[1] چهارشنبه اول محرم 618ق / 24 فوریه
1221م؛ شنبه 7 ذی القعده 618ق / اول ژانویه 1222م.
ابوالعباس، احمدبن علی بن احمدبن
ابوالهیجاء هکاری عمادالدین، معروف به ابن مشطوب. مشطوب لقب
پدرش بود و علت آن شطبه (چاکی) بود که در صورتش بود. وی امیری
بزرگ و محترم نزد پادشاهان بود. بلندهمت، بزرگوار و شجاع بود، مناعت طبع داشت و
پادشاهان از او حساب می بردند. داستان های معروفی در مواجهه با
آنان دارد. از امیران دولت صلاح الدین بود. سلطان صلاح الدین
شهر نابلس را به او داده بود و چون ملک کامل در سال 616ق پس از وفات پدرش، ملک
عادل، به سلطنت مصر رسید، صلیبیان وارد دمیاط شده بودند؛
پس برخی از امیران، ازجمله ابن مشطوب با هم اتفاق کردند ملک کامل را
خلع و برادرش ابراهیم فائز را حاکم سازند که کامل آگاه شد و ابن مشطوب را از
مصر اخراج کرد. سپس ملک اشرف مظفرالدین ابن ملک عادل حاکم جزیره او را
دستگیر و در قلعه حرّان زندانی کرد و بر او سخت تنگ گرفت و در زندان
بود تا درگذشت. دخترش، مرقدی بیرون شهرِ «رأس العین» برایش
ساخت و جسدش را بدانجا برد [و دفن کرد]. وی هنگام مرگ 44 سال داشت. 2
ابن نبیه
ابوالحسن، علی بن محمد بن یوسف
بن نبیه مصری کمال الدین، معروف به ابن نبیه. شاعری
ظریف و نویسنده ای خوش سبک بود. به القاضی الفاضل و ملک
عادل ایوبی پیوست و کاتب وی شد. در سال 600ق قاهره را به
سوی نصیبین ترک کرد و به ملک اشرف مظفرالدین موسی
حاکم نصیبین پیوست و کاتب او شد و در آنجا در 59 سالگی
درگذشت. غزلیات لطیف در موشحات و دیوان شعر دارد. از اشعار او
قصیده مشهور اوست که به مجلس اُنس می پردازد:
«بامدادان صبوحی بنوش که لذت زندگی
در صبح بیشتر است و پرندگان روی شاخه ها آوازه خوان. و شب که ستارگان
در کهکشان به حرکت در می آیند همانند مرغزاری است که گل هایش
روی رودی شناوراند. و ستاره صبح (زهره) راهنمایی است که
در دستانش نامه عطرآگینی است که نویدهای آن دنیا را
پر می کند. دریاب لعل مذاب را که حباب های آن از دهانی که
عاشق دندان هایش هستی، بی نیاز می کند. سرخ فامی
که گونه های ساقی بدان می ماند، آیا خمّار آن را از خوشه
چیده است ؟ ساقی ای که از صبح و از شب پدید آمده، گونه هایش
سپید و گیسوانش سیه گشته است. بید صحرا، محاسن او را
آموخته و آهوبچه ها، زیبایی چشمان او را شبیه سازی
کردند. پیامبر زیبایی است، زلفانش بر او سایه
افکنده و با خمارآلودگی چشم باز کرده است. اگر چشمان هاروت اعجاز بزرگ او را
می دید، افسونگرش پس از کفر ایمان می آورد. از فرصت
استفاده کن و داده هایش را
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 296