نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 36
ناحیه مغرب دور، از دریا
گذشتند و به اندلس رسیدند. اندلس به ضمیمه آنچه از سرزمین های
شمال آفریقا فتح شده بود، تحت تصرف حکومت امویان دمشق درآمد. پس از اینکه
حکومت امویان با قتل مروان دوم، آخرین پادشاه شان منقرض گشت،
عبدالرحمن بن معاویه بن هشام بن عبدالملک اموی، توانست به سال 138ق
داخل اندلس شود؛ ازاین رو «عبدالرحمن داخل» نامیده شد. وی در
آنجا دولتی اموی تأسیس کرد و قرطبه را پایتخت آن قرار
داد.
عبدالرحمن توانست گروه های شورشی
را به فرمان خود درآورد؛ ازاین رو حکومتش تثبیت شد و شانزده حاکم دیگر
توانستند این دولت را ادامه دهند و در عهد هشتمین آنان، عبدالرحمن
ناصربن محمد بود که به اوج عظمت رسیدند و وی به خلیفه ملقب شد.
پس از درگذشت او به سال 350ق بود که حکومت شان رو به سقوط نهاد و در دوران هشام
سوم، المعتمد باللّه، به سال 399 ـ 400ق از هم گسیخت و در زمان جانشین
او مستعین باللّه در سال 400 ـ 403ق قلمروش به حکومت های کوچکی
از عرب و بربر تقسیم گشت. ریاست این حکومت ها به دوش فرماندهانی
از خودشان، معروف به ملوک الطوایف بود.
دیری نپایید که
این ملوک با هم به نزاع برخاستند و هر یک به سرزمین دیگری
چشم دوخت و در این راه از پادشاهان اسپانیا کمک خواستند و آنان برادر
را ضد برادر و برادرزاده را ضد عمو یاری می دادند و در مقابل،
قلعه و دژ می گرفتند و نیز مالیات هایی به آنان تحمیل
می کردند و آنان با ذلت و خواری می پرداختند.
به موازات گسترش قلمرو دولت های
اسپانیایی، میدان حاکمیت ملوک الطوایف تنگ و
محدود می شد و این در سال هایی پر از شورش و جنگ رخ می
داد. سرانجام قلمرو حاکمیت مسلمانان به منتهاالیه جنوبِ [اسپانیا]
رسید و بقایای ملوک الطوایف در دوران آل احمر از بنی
نصر، در غرناطه (گرانادا). گرد آمدند و دولتی تشکیل دادند که پیوسته
از طرف قشتاله (کاستیل) و آراگون در محاصره و فشار بود تا اینکه در
سال 897ق / 1491م تسلیم آنان شد و با این تسلیم، حکومت مسلمانان
در اندلس پس از هشتصد سال از بین رفت.
11 . دولت مرابطون
این دولت به سال 453ق به رهبری
یوسف بن تاشفین لمتونی (منسوب به قبیله بربری
لمتونه) در مغرب اقصی تأسیس شد. مردان قبیله به صورت شان نقاب می
زدند؛ ازاین رو به نقابداران معروف شدند. معتمدبن عباد پادشاه اشبیلیه
از یوسف بن تاشفین (453 ـ 500ق) خواست مانع تجاوزهای آلفونسوی
ششم پادشاه قشتاله به قلمرو او شود و یوسف خواسته او را پذیرفت و در
سال 479ق در رأس سپاهی
از بربر از دریا گذشت و به اندلس رفت و توانست پادشاه اسپانیایی
را در جنگی مشهور که در دشت زلاّقه اتفاق افتاد، شکست دهد. پس از آن دولت های
کوچک ملوک الطوایفی به اطاعت سلطان مرابطون درآمدند.
پس از درگذشت یوسف بن تاشفین
به سال 500ق تنی چند از پسرانش به جای او نشستند که در میان
آنان یکی دنبال لهو و لعب بود و دیگری جوانی هرزه
بود و سومی نوجوانی کم خرد که همواره با یکدیگر اختلاف
داشتند؛ در نتیجه حکومت شان به فروپاشی کشیده شد و موحدون به
قلمرو آنان طمع ورزیدند و در سال 541ق در دوران آخرین پادشاه شان اسحق
بن علی بن تاشفین نواده یوسف، بر آنان چیره گشتند.
12 . موحدون
این دولت به محمدبن تومرت (م. 524)
منسوب است. وی از قبیله بربری زناته است که مقر آن در جنوب شرقی
مغرب اقصی بود. ابن تومرت به توحید دعوت می کرد؛ ازاین رو
یارانش به موحّدون معروف شدند و خود به مهدی ملقب شد.
پس از درگذشت وی به سال 524ق
شاگرد ویژه اش عبدالمؤمن بن علی (524 ـ 558ق) دعوت او را ادامه داد و
حمله خود را بر مرابطون شروع کرد و در سال 541ق توانست شهر مراکش را بگیرد و
دولت مرابطون را در مغرب اقصی براندازد و دولت موحدون را تأسیس کند.
پایه های قدرت موحدون در دوران ابویعقوب یوسف اول (558 ـ
580) پسر عبدالمؤمن استحکام یافت؛ چنان که در سال 567ق از دریا گذشت و
به اندلس رفت و هواداران مرابطون همانند ابن مردنیش و ابن غانیه را
شکست داد. پس از درگذشت او به سال 580ق پسرش ابویوسف یعقوب منصور به
جایش نشست و در دوران او دولت موحدون به اوج عزت و اقتدار رسید. وی
چندین بار دریا را در نوردید و به اندلس رفت و جلوی تجاوز
اسپانیایی ها راگرفت که آخرین آن در سال 591ق بود که
آلفونسوی هشتم شکست سختی خورد و به جنگ ارک معروف شد و خاطره جنگ
زلاقه را که در سال 479ق واقع شده بود، زنده کرد. در سال 595ق ابویوسف
درگذشت و پسرش ناصر لدین اللّه محمد جانشین او شد و در زمان وی
بود که حکومت موحدون رو به فروپاشی نهاد و در چند جنگ با اسپانیا درگیر
شد و شکست خورد. شدیدترین این جنگ ها جنگی بود که در سال
609ق اتفاق افتاد و به جنگ عقاب معروف گشت. پس از آن و در دوران دیگر جانشینان،
شکست های پی درپی برای موحدون به وقوع پیوست؛
ازجمله شکست در جنگ ابودانس در سال 614ق که به دنبال آن دولت موحدون دیری
نپایید و در سال 668ق در عهد
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 36