نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 39
حکومت کند. تتش در آنجا دولتی
سلجوقی تأسیس کرد ـ چنان که از پیش بدان پرداختیم ـ و در
سال 486ق ملک شاه درگذشت و پسرش بر کیارق با عنوان سلطان اعظم سلجوقی
به جای پدر نشست. تتش سلطنت را برای خود خواست؛ به اصفهان رفت تا برای
تصاحب آن با برکیارق بجنگد. در سال 488ق میان آنان جنگی سرنوشت
ساز در گرفت که تتش در آن کشته شد. هنوز برکیارق از جنگ با عمویش تتش
نیاسوده بود که برادرانش سنجر و محمد دو پسر دیگر ملک شاه بر سر
فرمانروایی بزرگ با او به نزاع برخاستند. میان آنان جنگ هایی
به وقوع پیوست که مایه ضعف و سستی آنان شد و با استیلای
خوارزمشاهیان دولت سلاجقه در مشرق افول کرد.
ب) در دولت فاطمیان
دولت فاطمیان در دوران المعز لدین
اللّه به اوج قدرت و وسعت رسید و سپس در عهد نواده او مستنصِرْظاهربن حاکم
بامراللّه به سقوط و فروپاشی رو نهاد. این سقوط به این عوامل
باز می گردد:
ـ کمی سن مستنصر: وی در سال
427ق در حالی به جای پدرش ظاهر نشست که هفت سال داشت. کنیزکان و
خواجگان گرد او جمع شدند و امور حکومت به مادر خلیفه و وزیر، ابومنصور
صدقه بن یوسف فلاحی واگذار شد. مادر مستنصر کنیزی سیاه
بود که ظاهر او را از یک یهودی به نام ابوسعد ابراهیم بن
سهل تستری خریده بود و مستنصر فرزند خلیفه از آن کنیز سیاه
بود. چون مستنصر به جای پدر نشست، ابومنصور صدقه فلاحی وزیر او
شد. وی یهودی بود، سپس مسلمان شد. در زمان وزارت او مقام یهودیان
بالا رفت و مناصب دولتی به آنان واگذار شد. مادر مستنصر، مولای خود ابوسعد
تستری یهودی را مشاور خود قرار داد و اداره املاک خود را به او
سپرد. این یهودی در حق مسلمانان ستم روا داشت و در میان
مردم شعری بر سر زبان ها افتاد که یکی از شاعران بر حال زار
مسلمانان مویه می کند. وی می گوید: «یهودیان
این دوران به نهایت آرزوهای خود رسیده اند و حکومت می
کنند. عزت برای ایشان است و مال نزد ایشان؛ مشاور و پادشاه هم
از آنان است. ای مردم مصر ! من به شما اندرز می دهم که یهودی
شوید؛ حال که دوره یهودیت است».
ـ وزیر فلاّحی و مشاور تستری،
بر سر قدرت به اختلاف پرداختند. فلاحی دل سپاهیان ترک را به دست آورد
و آنان به دستور وی تستری را کشتند و مادر مستنصر از فلاحی
انتقام گرفت: برده های سیاه را خرید و آنان فلاحی را
کشتند. میان ترک ها و برده ها فتنه و آشوب برپا شد. سردار بدرالجمالی
امیر عکا را فراخواندند. او در سال 455ق به مصر آمد و فتنه را خاموش کرد.
ـ بدرالجمالی در سال 487ق درگذشت
و پسرش افضل ابوالقاسم
شاهن شاه در وزارت و ریاست سپاه جانشین او شد. مستنصر با خواهر افضل
ازدواج کرده بود و فرزندی به نام احمد از او داشت و از زن دیگر فرزندی
به نام نزار داشت که بزرگ ترین فرزند او بود و خلافت را پس از خود به او
واگذارده بود. مستنصر کمی پس از درگذشت بدرالجمالی از دنیا رفت
و افضل پسر خواهر خود احمد را به خلافت رساند و به او لقب مستعلی داد و نزار
را کشت و این باعث شد فاطمیان اسماعیلی دو دسته شوند:
مستعلیه و نزاریه.
ـ در دوران مستعلی به سال 492ق
حمله صلیبی اول، سرزمین شام را درنوردید و بر انطاکیه
و شهرهای ساحلی که امیرنشین های مستقل بودند، چیره
شدند: سپس در سال 493ق شهر قدس را گرفتند و پادگان فاطمیان (4) نتوانست از
آن دفاع کند. صلیبیان بر قدس یورش بردند و فاجعه بزرگ (قتل عام)
آن را آفریدند و قدس را پایتخت مملکت خود در آن سرزمین قرار
دادند.
ـ در سال 495ق مستعلی درگذشت و
پسرش علی که پنج سال داشت، جانشین او شد. به وی لقب آمر باحکام
اللّه دادند و افضل بن بدرالجمالی زمام حکومت را به دست گرفت و خودکامگی
پیشه کرد و چون آمر به سن جوانی رسید، از او بیزار شد و تصمیم
به قتلش گرفت. کار قتل را شخصی از مقربان آمر به نام ابوعبداللّه بطائحی
برعهده گرفت. آمر به او وعده وزارت داده بود. بطائحی وزیر را کشت و در
سال 515ق به جای او نشست و به مأمون ملقب شد.
ـ آمر برادری به نام جعفر داشت که
به حکومت نظر داشت. وی با بطائحی همدست شد تا برادر خود آمر را به قتل
رسانند. آمر از موضوع باخبر شد و بطائحی را در سال 519ق به قتل رساند. آمر
خود نیز به همین سرنوشت دچار شد: درحالی که از پل عبور می
کرد و به جزیره روضه می رفت، گروهی از اسماعیلیان
نزاری ـ که با اسماعیلیان مستعلیه دشمن بودند ـ در کمین
نشسته بودند و او را کشتند؛ سپس همگی دستگیر و کشته شدند.
در دوران آمر به سال 502ق صلیبیان
بر طرابلس چیرگی یافتند و سپس عرقه، بانیاس، بیروت
و صیدا را گرفتند و در سال 518ق شهر صور را متصرف شدند و برای فتح مصر
تلاش کردند.
ـ پس از قتل آمر، عبدالمجیدبن
محمدبن مستنصر جانشین او شد و به حافظ ملقب گشت و وزارت را به احمدبن افضل
بن بدرالجمالی واگذارد. چیزی نگذشت که احمد کشته شد و حافظ
وزارت را به پسر خود حسن که ولیعهد بود، سپرد. حسن رفتار ناشایست پیشه
کرد و بسیاری از امیران را کشت و اموال شان را مصادره کرد و به
قتل دیگر امیران تهدید کرد که پدرش حافظ او را مسموم کرد و کشت.
ـ حافظ به سال 544ق درگذشت و پسرش اسماعیل
جانشین او
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 39