responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 50

[ولی] وقتی همه فرار کرده اند، ما به که پناه آریم ؟ بسیار سخت است که مردم اندلس همگی یا کشته شده اند یا اسیر گشته اند. زندگی تلخ و ناگوار شده است. اصلاً زندگی نیست. وقتی پناه دهنده ای نیست، پناهنده مشو. شب ها اندوه پنهانی و روزها مصیبت قریب الوقوع و هراس انگیز».(19)

 

ـ قدس:

 

در سال 492ق صلیبیان بر قدس دست یافتند و قتل و غارت و اسارت و ویرانی را به نهایت رساندند. محمدبن احمد ابیوردی شاعر (متوفای 507ق)، قصیده ای سروده است که در آن ترس و وحشتی حاکم بر این شهر مقدس را توصیف می کند:

«اشک های ریزان خود را با خون ها درآمیختیم؛ دیگر برای ما مجال یاوه گویی نیست. آن گاه که آتش جنگ با شمشیرهای بران زبانه می کشد، بدترین سلاح مرد، اشکی است که فرو می ریزد. بس است ای مسلمانان ! وقایعی پشت سر دارید که فراز تپه ها را به سم شتران پیوند می زند [خوار می شوید]. چگونه خواب عمیق به چشم راه یابد، با لغزش هایی که هر خوابیده را بیدار کرده است ؟ غنودن برادران تان در شام یا بر پشت اسبان جنگی در رزمگاه است یا در شکم کرکسان. رومیان آنان را به خواری می کشند و شما در پناه زندگی خوش راه سازش می پویید. چه بسیار خون ها که ریخته شد ؟ چه بسیار پری چهرگان باحیا که با دست، زیبایی خود را می پوشاندند. میان زدن نیزه ها و ضرب شمشیر، لحظه ای است که شدت آن بچه ها را پیر می کند. جنگ است و کسی که از صحنه جنگ غایب شود تا سالم بماند، فردا انگشت ندامت به لب خواهد گزید. نزدیک است که آرمیده در مدینه [پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم] با صدای بلند بانگ برآورد: ای خاندان هاشم ! امتم را می بینم که تیرهایشان، دشمن را هدف نمی گیرد و دین پایه هایش به سستی گراییده و از ترس هلاک از آتش جنگ می گریزند و فکر نمی کنند که ذلت و خواری دامنگیر آنان می شود. آیا شجاعان عرب به این ستم راضی می شوند و آیا پهلوانان [مسلمان] عجم بر این ذلّت چشم می پوشند. ای کاش آنان که غیرت دینی نداشتند تا از آن دفاع کنند، غیرت ناموسی داشتند و از ناموس خود حمایت می کردند. اگر هنگامه داغ شدن تنور جنگ از پاداش اخروی گریختند، چرا برای به دست آوردن غنایم نجنگیدند ؟»

 

ـ قرطبه (Cordoba):

 

اسپانیایی ها در سال 633ق قرطبه را تصرف کردند. شاعری با قصیده ای به رثای آن پرداخته است:

«بر قرطبه زیبا مویه کن ! چشم زخم او را به این بدبختی دچار کرد. روزگار در مطالبات خود به آن مانند دیگر شهرها مهلت داد، ولی یک باره همه طلب خود را از او درخواست کرد. قرطبه در نهایت زیبایی بود؛ زندگی در آن گوارا، دلپذیر و راحت بود. ولی اکنون برعکس شده است: شما در قرطبه دو نفر را شاد نمی بینی. اگر قصد جدایی داری، هم اکنون حرکت کن و به سلامت با قرطبه وداع کن».

 

شاعر دیگری به نکوهش والیان و حاکمان قرطبه پرداخته، سقوط آن را به رفتار و کردار ناپسند ایشان نسبت می دهد:

 

«در تدبیر امور دوراندیشی را از دست دادید. نتیجه این تباهی را همگی فردا خواهید دید. اگر با چشم بصیرت به حال خود می نگریستید که به تفرقه به سر بردید، خون می گریستید. نادیده انگاری های شما چشمان تان را کور کرد و بر شما لباس خواری و نابودی پوشاند. ای امتی که بدی های پنهان خود را آشکارا کردید، نه هر کس خوار بود به کوچک تر خود دست بیعت داد. در سوره حشر آیات مفصلی در شأن شما نازل شده که هیچ یک از شما را فروگذار نکرده است. آری در سوره کهف نیز در آیه بیست و یکم حکم نهایی شما صادر شده است که هرگز رستگار نخواهید شد. پایان بد خود را دریابید ! همه شما را محنتی فرا گرفته که هرگز پایانی ندارد».(20)

 

ـ بلنسیه (Valence):

 

در سال 633ق اسپانیایی ها شهر بلنسیه را محاصره و سپس تصرف کردند. هنگام محاصره مردم، ابن ابّار قضاعی را فرستادند تا از ابوزکریای حفصی حاکم تونس یاری بخواهد. قضاعی نزد وی قصیده ای برخواند تا همت او را برانگیزد. وی در این قصیده مصایب دردناک بلنسیه و اهالی آن را برای او توصیف می کند:

«با لشکر خود که لشکر الهی است، به فریاد اندلس برس ! راه نجات اندلس از دست رفت. با یاری ارزشمند خود خواسته اندلس را اجابت کن؛ همیشه پیروزی بزرگ از سوی تو امید می رود. هرگز مباد که بلنسیه با آخرین رمق ها دست به گریبان باشد؛ چرا که پیش از این گرفتاری های زیادی دیده است [ولی از پای درنیامده است]. وای از جزیره ! مردمش قربانی حوادث شدند و دچار بدبختی و نکبت گشتند. رومیان [غنایم را] میان خود تقسیم کردند. بر آنان گوارا مباد جز زنان محجوب و مهربان [که تن به اسارت ندادند و کشته شدند]. در بلنسیه و در قرطبه اتفاقاتی رخ داد که جان انسان را می گیرد و نَفَس را قطع می کند. شهرهایی که شرک با لبخند و خوشحالی آن را اشغال کرد و ایمان با ناراحتی و اندوه از آن کوچ کرد. دست غارتگران مهاجم با آن کاری کرده است که چشم بیش از آنچه با آن مأنوس بود، از آن وحشت دارد. وای از مساجد ! که برای دشمن کلیسا شده و اذان آن تبدیل به زنگ ناقوس گشته است. محصولی که تازه چیده بودیم کو ؟ ترکه رعنایی که جدا کرده بودیم کجاست ؟ طاغیه ای که بر این شهر دست یافته، همه محاسن آن را محو کرده و از هیچ ظلمی دریغ نکرده است. میدان برایش خالی بوده و به هر جا که توانسته قدم بگذارد، دستبرد زده است. ای سرور مهربان ! رشته گسسته بلنسیه را به هم پیوند ده،

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 50
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست