responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 55

علی اللّه، شدت یافت و پس از آنان، دیلمیان آل بویه، سپس ترکان سلجوقی و بعد آل ارتق و آل زنگی و سپس اکراد ایوبی و در ادامه ممالیک ترک، استمرارش دادند. در افریقیه عرب ها با بربرها در فتح اندلس به سال 92ق به فرماندهی یکی از رهبران بربر، طارق بن زیاد مشارکت داشتند و اسلام آنان را در فضیلت جهاد برابر دانست و چون دوران بنی امیه در مشرق سپری شد، عرب ها تصمیم گرفتند حکومت را خود به دست گیرند و میان شان درگیری و اختلاف پیش آمد و این درگیری منتهی به تأسیس دولتی اموی در اندلس به رهبری عبدالرحمن اموی معروف به داخل شد. عرب ها با بربرها در فتح سرزمین های اسپانیا و در سرکوبی شورش های اسپانیایی ها و دورگه های اسپانیایی مشارکت داشتند و در زمانی که حکومت امویان در عهد آخرین پادشاهان شان در حال سقوط بود، با خود به نزاع پرداختند. بعضی، از عرب ها کمک می خواستند و برخی از بربرها و در زمان خلیفه مستعین، چون غلبه با بربرها بود، خلیفه برخی از مناطق اندلس را به پاداش حمایت شان میان آنان تقسیم کرد. آنها هم آن مناطق را خود به دست گرفتند و در آن دولت های کوچکی تشکیل دادند که به ملوک الطوایف معروف شد، و میان همین دولت ها اختلاف قومی پیش آمد و با هم به جنگ پرداختند و این جنگ ها ادامه یافت. پادشاهان اسپانیا نیز از این اختلافات بهترین بهره را بردند و این امر در نهایت به فرجامی غم انگیز رسید؛ یعنی چیرگی اسپانیایی ها بر این دولت های کوچک، یکی پس از دیگری و طرد مسلمانان چه عرب و چه بربر از اندلس پس از آنکه هشتصد سال بر آن حکومت داشتند.

 

در کنار اختلافات قومی و آثاری که در زندگی اجتماعی مسلمانان بر جای گذاشت، اختلافات مذهبی پیش آمد: اختلاف میان سنی و شیعه و سپس میان خود اهل سنت. اختلاف میان حنابله و اشاعره شدت یافت، درحالی که هر دو اهل سنت بودند. ابوالفتوح اسفراینی واعظ (متوفای 538ق) در مجلس وعظ خود به نکوهش حنابله پرداخت و در بغداد فتنه ایجاد کرد که به همین سبب از بغداد اخراج شد.

 

همچنین ابوالحسن بلخی (متوفای 567ق) در دمشق به نکوهش حنابله پرداخت که مردم بر او شوریدند و او را از شهر بیرون کردند، و پاداش ابومنصور بروی (متوفای 567ق) که در مجلس وعظ خود به نکوهش حنابله پرداخته بود، این شد که خوراک مسمومی برای او فرستادند که با فرزندان خود خورد و همگی مردند. در سال 596ق نیز حنابله در شهر مرو خراسان مسجدی از شافعیان را به آتش کشیدند که مسعودبن علی وزیر علاءالدین محمد پادشاه خوارزمی برای آنان ساخته بود.

 

برترین ویژگی دولت های اسلامی، جدایی میان طبقات و فقدان ارتباط و همکاری میان آنان به واسطه اختلافات قومی و مذهبی بود و همین باعث می شد استبداد و خودسری برای زمامداران خیلی راحت و آسان باشد.

 

زمامداران با ایجاد اختلافات قومی، سلطه خود را همچون سلطه یک غالب بر مغلوب گسترش می دادند و خود را از دید مردم دور نگه می داشتند؛ مگر در جایی که با آنان کار داشتند و مصلحت بود. حاکمان به زبان قوم خود سخن می گفتند و جز اندکی اصلاً عربی نمی فهمیدند. همه القاب آنان بیگانه بود یا ترکی بود یا فارسی؛ ازجمله «دوادار»، یعنی کسی که نامه های پادشاه را می رساند و «استادار»، یعنی کسی که به امور خانه سلطان می پردازد و «خازن دار»، یعنی حافظ اموال سلطان و «سلاح دار»، یعنی حافظ سلاح ها و «علمدار»، یعنی پرچمدار و دیگر القاب که بسیار است. گاهی شاعری با قصیده ای که می خواند، به مدح امیر یا فرماندهی از اینان می پرداخت و او بدون اینکه از آنچه درباره او گفته شده چیزی بفهمد، به او جایزه می داد. ابن عبری در تاریخ خود نقل می کند سعد تمیمی شاعر، ملقب به حیص بیص نزد امیر زین الدین سبکتکین ترک نایب قطب الدین مودود بن زنگی حاکم موصل آمد. قصیده ای داشت که می خواست بخواند، امیر به او گفت: من نمی فهمم تو چه می گویی ! ولی می دانم تو چیزی می خواهی و دستور داد جایزه کلانی به او بدهند. (31) حاکمان خود را بالاتر از رعیت می گرفتند و مردم از ترس و وحشت از آنان اطاعت می کردند. آنان فکر می کردند چون قدرت دارند، در جان و مال مردم حق دارند، هر چقدر می خواستند مصادره می کردند و هر که را می خواستند، می کشتند. در جنگ فرماندهی با آنان بود و فقط آنها بودند که می توانستند شمشیرهای تیز و نیزه های صاف داشته باشند و فقط آنها حق داشتند اسب های زیبا و خوش اندام سوار شوند؛ اما رعیت [همیشه] در خط عقب نگه داشته می شدند. حسن بن شاور کنانی(32) شاعر معروف به ابن نقیب، با قصیده ای حال و روز رعیت را چنین توصیف می کند:

 

«ما چیزی جز وامانده ای از سپاه و ناآزموده ای از این انجمن نیستیم. ما چیزی جز قصه و رؤیا و یاوه ـ برای مسافر و مقیم ـ نیستیم. ما چیزی جز آب باقیمانده ته دیگ ها و مشک های خالی نیستیم. ما چیزی جز زباله ای که رفتگر آن را روی توده زباله ها برای آتش زدن می گذارد، نیستیم. ما را از نیام بیرون کشیدند، ولی ما بُرندگی نداشتیم؛ دوباره ما را غلاف کردند؛ چه کار خوبی کردند. ما را سوار استرانِ لشکری کردند که اصلاً آمادگی برای حمله و یورش نداشت. به ما نیزه هایی دادند که برای جنگ نگاه داشته نشده بود و به ما شمشیرهایی دادند که برای نبرد کشیده نشده بود، و فرقی نمی کرد که

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 55
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست