نام کتاب : دائرة المعارف مؤلفان اسلامی نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 369
دارد. 37 او ازآنجاکه در ضبط و حفظ حدیث، تبحر فراوان یافته بود، افزون بر نقل، به نقد و ارزیابی روایات نیز می پرداخت؛ 38 ازهمین رو ابن جعابی پیشوای زمان خود در شناخت علل الحدیث معرفی شده است. 39 او همچنین گذشته از نام آوری در حدیث، در علوم و فنون گوناگونی همچون تاریخ40 به ویژه رجال شیعه و سنی41 اعم از رجال موثق، ضعیف، نام آنان، انساب رجال به ویژه شناخت کسانی که نسبت برادری و خواهری داشتند، کنیه های آنان، تاریخ ولادت و وفات آنان، مذاهب رجال، کسانی که طعنی درباره آنان وارد شده بود و مواردی ازاین دست، پیشوای روزگار خود معرفی شده و گفته اند در سال های پایانی عمرش هیچ کس در این امور با او برابری نمی کرد؛ 42 ازهمین رو حاکم نیشابوری (م. 405ق) به بغداد می رفت و طی جلسه های فراوان، در شناخت محدثان و کنیه های مجهول از ابن جعابی کمک می گرفت. تا زمانی که جعابی زنده بود، این موارد را می نوشت و برای حاکم به نیشابور می فرستاد. 43 با توجه به این جایگاه علمی، وقتی ابن جعابی در منزل خود به تدریس و املای احادیث می پرداخت، محدثان بزرگ بغداد پای درسش حاضر می شدند و کوچه ای که او درس می داد، از محدثان و طالبان علم لبریز می شد. 44
با اینکه او با دانشمندان سنی نشست و برخاست بسیاری داشت، به یقین شیعه بوده45 و منابع رجالی هر دو فرقه، آن را تأیید کرده اند46 و رجالیان اهل سنّت نه تنها تشیع او را مشهور، 47 بلکه برخی غالی در آن شمرده اند. 48 گویا ابن جعابی با وجود شهرت تشیع اش، نزد اهل سنّت تقیه می کرده و مذهب خود را آشکار نمی کرده است. به همین سبب، یکی از شاگردان سنی او برای اطمینان از عقیده استاد، در خواب بر پایش کلماتی می نویسد. پس از چند روز می بیند که استاد در این مدت همچون اهل سنّت ـ هنگام وضو ـ پاهایش را نشسته؛ بلکه همانند شیعیان مسح می کشیده و نوشته ها باقی است. 49 دیگر اینکه او زمانی به مصر نزد اخشید رفت، سپس به دمشق آمد، اما ناچار به علت مذهبش گریخت. 50
شیخ طوسی او را موثق شمرده51 و نجاشی با تجلیل و بزرگی از او یاد کرده است. 52 ولی خویی وثاقت او را اثبات شده نمی داند و ممدوح می شمارد. 53 درمقابل رجالیان سنی با اذعان به مقام والای علمی او ـ چنان که از تعبیرات آنان بر می آید ـ به دلیل مذهبش او را فاسق، سست مذهب، 54 تارک دین و نماز معرفی کرده و به خلط در حدیث متهم کرده اند. 55 گویا به همین سبب غرایبی به او نسبت داده اند. 56 حتی گفته شده که زمانی، گروهی از شیعیان نزد او آمده و با دادن کیسه ای پول از او خواسته اند در کتاب اخبار بغداد خود، ورود علی علیه السلام به بغداد را نیز بیاورد. او نیز پذیرفته و به استناد سخن این گروه، این مطلب را در کتاب گنجانده است. 57 همنشینی او با برخی متکلمان نیز به مذاق اهل حدیث خوش نیامده و موجب تنزل جایگاه او شده است. 58 با همه اینها خطیب بغدادی درباره ابن جعابی از برقانی احمدبن محمد خوارزمی (م. 425ق) پرسیده است. برقانی ضمن تأکید بر تشیع و غرایب جعابی، وی را در باب حدیث از هر طعنی مبرا می داند. 59
ابن جعابی سرانجام پس از عمری تلاش علمی در نیمه رجب سال 355 هجری در بغداد درگذشت و در مقابر قریش به خاک سپرده شد و سکینه، نوحه گر شیعیان در، تشییع جنازه اش نوحه گری کرد. 60 محمدبن سکره نیز شعری در رثای او سرود. 61 گویند او در پایان عمر وصیت کرد تمام آثار و نوشته هایش را بسوزانند. همه کتاب هایش را به همراه آثار دیگرانی که نزد او بود، سوزاندند. از جمله 150 جزء از ابن بواب سوخت. 62 ابوالحسن دارقطنی که به عیادت او رفته بود، سوزاندن کتاب ها را مشاهده کرده و می گوید پیش از مرگش دستور داد همه کتاب هایش را بسوزانند و همان شب از دنیا رفت. 63 همچنین ابن شاهین و ابن مظفر که در روز آخر به همراه دارقطنی از او عیادت کرده بودند، روز پس از درگذشت او به خانه اش رفتند و با تلی از کتاب های سوخته روبرو شدند. 64 این کار او از سوی برخی اهل سنّت ناپسند دانسته شده است. 65 اما گویا ابن جعابی هدف خاصی از سوزاندن آثار داشته است؛ چراکه به یقین شماری از آثار او در سده های پسین، با دست خط خود او وجود داشته و کسانی از جمله ابوالعباس نجاشی (م. 450ق) 66 و خطیب بغدادی (م. 462ق) از آنها بهره برده اند. 67 ذهبی (م. 777ق) نیز از برخی آثار او استفاده کرده؛ از جمله تاریخ ولادت امام صادق علیه السلام را به گفته وی ارجاع داده است. 68 بنابراین می توان احتمال داد که او همه نوشته های خود را نسوزانده؛ بلکه بخشی از آنها و نیز کتاب هایی دیگری که مطابق عقیده اش نبوده اند را سوزانده است. ابن جعابی که در فنون گوناگون متخصص بود، کتاب های بسیاری در این زمینه ها تألیف کرد. 69 برخی از آنها که در منابع یاد شده اند، عبارت اند از: الشیعة من اصحاب الحدیث
نام کتاب : دائرة المعارف مؤلفان اسلامی نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 369