نام کتاب : دائرة المعارف مؤلفان اسلامی نویسنده : --- جلد : 4 صفحه : 333
لغت شناس مشهور بود. 4 او که از حافظه ای بسیار قوی برخوردار بود و علاقه وافری به فراگیری دانش داشت، به زودی خود نیز از محدثان، و لغت شناس چیره دست گردید تا بدانجا که از بسیاری از فقها و محدثان آن روزگار ازجمله احمد بن عبدالملک مؤذن، ابونصر بن ماکولا و ابواسحاق مصری حبّال اجازه روایت دریافت کرد. ذهبی با تأکید بر این مطلب درباره وی می نویسد: سلامی فردی فصیح و زبان آور، ادیبی توانا و لغت شناسی چیره دست بود و قرائتی نمکین و دلچسب داشت. 5 او شاگردان بسیاری را نیز تربیت کرد؛ افرادی چون ابوطاهر سلفی، ابوالفرج ابن جوزی، ابوسعد سمعانی و ابوعامر عبدری از معروف ترین ایشانند. 6 گفته شده وی نخست در فقه پیرو مذهب شافعی بود، اما با مراوده و نشست وبرخاستی که با حنبلیان داشت، رفته رفته به مذهب حنبلی گرایش یافت و از مروجان این فرقه گردید تا بدانجا که برخی نوشته اند حتی نمازهای خود را در زمان پیروی از شافعیه دوباره اعاده کرد و تمام اسباب و لوازم منزلش را تطهیر نموده و غسل داد؛ به همین سبب است که برخی از تذکره نویسان همچون صفدی وی را متهم به بی خردی و جهل کرده است. 7 برخی رجال شناسان اهل سنت سلامی را فردی ثقه، باتقوا، عفیف، متدین و در عین حال تهیدست معرفی کرده اند. 8 وی بسیار خوش خط بود و هنگام مرگ تمام کتاب های خویش را وقف کرد9 و سرانجام در هیجدهم شعبان سال 550ه در بغداد از دنیا رفت و در گورستان باب حرب، در کنار آرامگاه ابومنصور بن انباری به خاک سپرده شد. 10 آثارش عبارت اند از: الامالی فی الحدیث، مأخذ علی العزیبین للهروی فی اللغه، مناقب الامام احمد بن حنبل، 11 جزوه ای در رد کسی که قائل است صوت و لحن قرآن قدیم است. 12
پی نوشت ها
[1] ـ الانساب 3 / 349. 2 ـ المستفاد من ذیل تاریخ بغداد 19 / 38. 3 ـ سیر اعلام النبلاء 20 / 266. 4 ـ الذیل علی طبقات الحنابله 3 / 225. 5 ـ سیر اعلام النبلاء 20 / 266. 6 ـ تاریخ الاسلام 37 / 409. 7 ـ الوافی بالوفیات 5 / 105 ـ 106. 8 ـ النجوم الزاهره 5 / 320؛ المنتظم 18 / 103. 9 ـ شذرات الذهب 4 / 155. 10 ـ المنتظم 18 / 104. 1 [1] ـ هدیة العارفین 2 / 92. 12 ـ الذیل علی طبقات الحنابله 3 / 228.
پادشاه سلجوقی متولد سال 474ه بود. 1 بر پایه گزارش ابن خلکان هنگامی که پدرش ملکشاه ( 465 ـ 485 ) از دنیا رفت، پسرانش محمد و سنجر و برکیاروق سلطنت را به ارث بردند، اما دیری نپایید برکیاروق تخت پادشاهی را از آنِ خود کرد و دو برادر دیگر در دستگاه وی به خدمت مشغول بودند تا اینکه میان محمد و برکیاروق تفرقه افتاد و به ناچار محمد و برادرش سنجر به بغداد نزد خلیفه المستظهر باللّه ( 487 ـ 512ه ) رفته تا از خلیفه یاری جویند. خلیفه نیز به درخواست ایشان پاسخ مثبت داد و در مجلسی ویژه و مراسمی رسمی آن دو را خلعت بخشید؛ محمد را خلعت های هفت گانه که معمولاً به پادشاهان هدیه می کنند، پوشانید؛ افزون بر آن دو شمشیر خاصی بر او حمایل کرد و به او پنج اسب زین شده هدیه کرد و به صورت رسمی در 492 یا 495ه در جامع بغداد خطبه سلطنت به نام او خوانده شد. 2 ابن اثیر در تاریخ به این ماجرا مشروحاً پرداخته و می نویسد: هنگامی که ابوشجاع به قوّت و قدرتی دست یافت، به بغداد نزد خلیفه ( المستظهر باللّه ) رفت و پس از اجرای خطبه پادشاهی به غیاث الدنیا والدین ملقب گشت. ابن اثیر سپس به اختلافات و کشمکش هایی که میان ابوشجاع محمد و برادرش برکیاروق رخ داده پرداخته و پاره ای از جنگ هایی که در زمان پادشاهی وی به وقوع پیوسته را بیان می کند3 که شرح آن در این مقال نمی گنجد. به هر حال مورخان و رجال نویسان، سلطان محمد را برازنده ترین پادشاه سلجوقی دانسته که از آثاری نیکو و سیره ای پسندیده برخوردار بود، اهتمام وافری به رسیدگی به امور ایتام و فقرا داشت و در امر رعیت و مملکت داری کوشا بود. 4 ابن عماد وی را جنگجویی شجاع و دلیر دانسته و می نویسد: وی چهار پسر داشت که همگی به مقام پادشاهی دست یافتند. 5 صفدی نیز درباره اموال و دارایی هایی که وی از خود بر جای گذاشت، نوشته است: « هیچ یک از پادشاهان سلجوقی به اندازه وی ثروت و سرمایه به میراث نگذاشتند ». 6 گذشته از مقام
نام کتاب : دائرة المعارف مؤلفان اسلامی نویسنده : --- جلد : 4 صفحه : 333