نام کتاب : دائرة المعارف مؤلفان اسلامی نویسنده : --- جلد : 4 صفحه : 55
( حکومت 498 ـ 512ه ) و پسرش مسعود ( حکومت 527 ـ 547ه ) بوده است. از زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست. برخی وی را با عنوان استادالشعرا2 و برخی با لقب فخرالشعرا ستوده اند. 3 با آنکه ابوالمفاخر در قصیده معروفی خود را مفاخر خوانده، 4 هدایت از او با عنوان فاخری رازی یاد کرده است. 5 خاقانی از شعرای معاصر او و مورد توجه اش بوده است؛ چنان که در قطعه ای به مدح و ستایش شعر او پرداخته است. 6 گفته اند وی نزد حکام و سلاطین وقت منزلتی داشته است؛ قائلان به این نظر، بر داستان توقف سلطان مسعود پسر محمد سلجوقی در ری و ستم سپاهیان وی بر مردم و قطعه ای استوار و دلنشین از ابوالمفاخر خطاب به سلطان در رفع ستم از مردم استشهاد کرده اند. 7 اما بعضی منابع این داستان را درباره طغرل نقل کرده اند. 8 به گفته دولتشاه، اشعار ابوالمفاخر بیشتر بر طریق لُغَز ـ شمردن اوصاف چیزی بدون آنکه نام او را ببرند ـ است و در مدح امام علی بن موسی الرضا علیه السلامچند قصیده نیز دارد که از جمله آنها قصیده ای است که بسیاری از تذکره نویسان، ابیاتی از این قصیده را که با مصراع مشهور « بال مرصع بسوخت مرغ ملمع بدن » آغاز می شود نقل کرده اند. از بیان دولتشاه برمی آید این قصیده میان شاعران از شهرت ویژه ای برخوردار بوده است. 9 دیوان شعر و مقتل الشهداء دو اثر اوست و دومی فراوان مورد استفاده ملاحسین کاشفی در روضة الشهدا قرار گرفته است. 10
پی نوشت ها
[1] ـ فهرست ( منتخب الدین ) 26. 2 ـ تذکرة الشعرا 135. 3 ـ هفت اقلیم 3 / 33. 4 ـ مجالس المؤمنین 2 / 616. 5 ـ مجمع الفصحا 1 / 2 / 1391. 6 ـ هفت اقلیم 3 / 33. 7 ـ همان. 8 ـ آثار العباد و اخبار البلاد 428. 9 ـ تذکرة الشعرا 135. 10 ـ الذریعه 9 / 50، 22 / 32.
نشوونمای او در دمشق بود و پدرش در حَوران، شهری در نزدیکی دمشق کشاورزی می کرد. در کودکی یکی از پزشکان حاذق دمشق، ابونجم را نزد خود برد و به تربیت وی همت گماشت و هنگامی که به سن کمال رسید، علم پزشکی را به وی آموخت. ابونجم بعدها به خدمت سلطان صلاح الدین ایّوبی ( م589ه ) درآمد و در شمار پزشکان مخصوص وی قرار گرفت. در پزشکی مهارت خاصی داشت و معالجات او مؤثر می افتاد معاشرت او نیکو بود و شاگردانی را نیز تربیت کرد. او در سال 599ه در دمشق مرد. پس از او فرزندش ابوالفتح امین الدوله نیز راه پدر را در پزشکی ادامه داد. الموجز فی الطب اثر اوست که در این کتاب به صورت تئوری و عملی بحث کرده است. 1
پی نوشت ها
[1] ـ عیون الأنباء 661.
دیگر منابع: معجم المؤلفین 13 / 76؛ الوافی بالوفیات 26 / 289؛ کشف الظنون 2 / 1899 و 1999.
سیدمحمدحسین میرعبداللهی
ابویعلی صغیر
ابویعلی صغیر محمد ـ فرّاء
اثیرالدین ـ اخسیکتی
اثیرالدین ـ اخسیکتی (م580 ه )
اثیرالدین ( اثیر ) اخسیکتی تورانی.
اثیرالدین در اخسیکت ـ ناحیه ای در فرغانه ترکستان ـ متولد شد. منابع او را جامع حالات و کمالات و سخندانی والاتبار و نیز سخنگویی عالی مقدار دانسته اند. در زمان اثیرالدین برخی از ابنای زمان، اشعار او را بر اشعار حکیم خاقانی ترجیح می دادند. 1 اخسیکتی در آغاز زندگی به قهستان رفت و مدتی حاکمان آن دیار را مدح گفت؛ سپس به دربار سلجوقیان عراق راه یافت و به مدح گویی از ارسلان پسر طغرل سلجوقی پرداخت و از آنجا به آذربایجان و خلخال رفت. 2 وی با شماری از شاعران بزرگ زمان خود مانند مجید بیلقانی، اشهری نیشابوری و خاقانی شروانی ارتباط داشت و از آنجا که خویش را همپایه خاقانی می شمرد، به معارضه با او روی آورد و آن دو به بدگویی و هجو یکدیگر پرداختند. او نیز از بدگویی و هجو به مجید خودداری نکرد و او را راهزن کاروان های شعر خود خواند. البته برخی از شعرا این اقدامات اثیرالدین را نکوهش کرده و او را نامنصف شمرده اند. 3 با این حال دولتشاه سمرقندی او را شاعری مسلّم دانسته4 و عوفی اشعار او را ستوده مصنوع و مطبوعش شمرده است. 5 در ریاض العارفین آمده است اثیرالدین در آخر عمر دست ارادت به حضرت شیخ نجم الدین کبری داد و در حلقه اهل سلوک و
نام کتاب : دائرة المعارف مؤلفان اسلامی نویسنده : --- جلد : 4 صفحه : 55