هستند در نظر محقّقين و مستشرقين پژوهشگر بد
نام كند پس از اذن عليه- عبارت و على آله السّلام- را اضافه مىكند تا بگويد كردار
و رفتار اينچنين كسان همين دستبرد زدن به كتاب قدما و ديگران است.
در واژه- سحر- كه راغب تفسير آنرا سه قسمت نموده و قسمت ثالث[1] را ايشان حذف كرده است و بالاخره پس
از مثله نمودن چنين اثر گرانبهائى از دانشمندى پارسا و گرانقدر در پايان كتابش با
مقدارى اثر شامورتى بازى اعداد، آخرين جرّاحى را براى پوشاندن آثار جرمش انجام
مىدهد با كمال وقاحت مىنويسد: «فقدتم بحمده تعالى طبع مجمع البيان الحديث فى
كتاب تفسير مفردات القرآن الكريم و يليه الاعراب فى غريب آيات القرآن الكريم ان
شاء اللّه المعين».
معلوم نيست با چه وجدان و فطرتى نام خدا را بكار مىبرد و گويا
مىخواهد همين بلا را بر سر كتاب- ابن انبارى- هم در بياورد كه وعده مىدهد پس از
اين كتاب اعراب غريب القرآن- خواهد بود و بالاخره براى اينكه عذرى در دادگاه وجدان
داشته باشد مىنويسد:
«مراجع الكتاب: القرآن الكريم- نهج البلاغه- مجمع البيان طبرسى- معجم
الفاظ القرآن الكريم راغب- و لسان العرب- لقد اخذنا معظم تفسيرات مفردات الفاظ
القرآن الكريم من كتاب معجم الفاظ القرآن الكريم للعلّامة الرّاغب الاصفهانى بعد
ان وجدناها مطابقة لما جاء فى مجمع البيان و كان موافقا للسان العرب.
آيا كسى در بيروت و مصر به اين سارق بىحيا نمىگويد تو به چه اجازه
اينچنين كتابى كه در تمام كشورهاى مسلمين و اروپائى شهرت علمى و دينى دارد اينطور
ناقص و مثله كردهاى، تو از كجا مفردات راغب را با مجمع البيان طبرسى
[1]« الثّالث ما يذهب اليه الاغتام ...» سوّمين معنى سحر اينست
كه مرتاضين بسويش مىروند و نظر مىدهند كه در اين مورد- سحر- اسمى و افسونى است
براى فعلى كه مىپندارند در اثر تداوم و نيروى آن صورتها و طبيعتها دگرگون مىشود
مثلا انسان را الاغى مىكند در صورتى كه از نظر محققّين و كسانى كه با پژوهش و از
شستن و خالص كردن خاك معدن زر بدست مىآوردند، هيچ حقيقتى براى عمل فوق و سحر و
پندارهاى آنان قائل نيستند».