حالتى به فساد مىانجامند، چنانكه گفته شده:
كسد حتّى فسد- بنابراين واژه- بوار- به هلاكت و فساد تعبير شده است و خداى عزّ و
جلّ گويد:
(تِجارَةً لَنْ تَبُورَ- 29/ فاطر) (وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ
10/ فاطر) پس سبك مؤلّف پس از ذكر هر واژه معنى ريشهاى و اصلى آن است، آنهم با
استشهاد به عبارات و اصطلاحاتى كه در زبان وجود دارد و همه كس از آن آگاه نيست،
همينكه آنرا از متون و سخنان استخراج و ياد آورى مىكند هر خواننده نسبت به آن
معنى اطمينان حاصل مىكند و بعد از ذكر آيه كاملا به مفهوم آن متوجّه مىشود، امّا
چرا گاهى بجاى عبارت از اشعار مثال مىآورد براى اينست كه شعر از نظر ادبى و لغوى
در ميان هر قوم بازگو كننده و مبين تعابير و اصطلاحات دقيق آن قوم و زبان است.
عكرمه از ابن عبّاس روايت كرده است كه گفت: (هر گاه از معانى غريب
لغات از من پرسش كرديد آنرا از كلمات شعرى بجوئيد زيرا شعر ديوان عرب است»[1] (بويژه اشعار تكامل بخشى كه از جان
شاعرى انسان ساز و خدا جوى برخيزد مثل اشعار ناصر خسرو دعبل و فرزدق و ابو
العتاهيه)
[1] به ويژه شعرائى كه ايمانشان، كلماتشان، افكارشان زمينه ساز
انسان سازى و خدا جوئى است و اشعار را نردبان جاه طلبى و پيشهورى يا خود محورى
قرار نمىدهند چه كسى است از ناصر خسرو اشعار زير را بشنود و بسوى حقّ و علم نرود،
ديوانش سرشار از حقايق حيات و انگيزه جامعهاى حقّ پرست و تلاشگر با اصطلاحات و
واژههاى ادبى و تاريخى و اجتماعى است مىگويد: