مسائل بصورت تعصّبآميز وارد نمىشود، مثلا
در باره (رويت خدا و تجلّى او) در ذيل واژه (جلوه و تجلّى) فقط مىنويسد: يا به
حكم خداى و يا به فعل او مربوط مىشود مثل آيه:
(فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ-
143/ اعراف) و ديگر بحث را و كيفيّت آنرا توضيح نمىدهد و حال اينكه اكثر مفسّرين
صفحات زيادى را به اين قضيّه كه آيا رويت در دنيا يا آخرت و چگونه است اختصاص
دادهاند.
و در جاى ديگر مىنويسد: كما
قال امير المؤمنين رضى اللّه عنه:
«التّوحيد ان لا تتوهّمه ... و كلّ ما ادركته فهو غيره».
توحيد آنست كه خداى را توهّم نكنى و هر چه را ادراك كنى خداى غير از
آن است.
(و اللّه اكبر من ذلك) قدرت فقهى او را در ذيل واژه- حدّ- و تسلّط
كلامى او را در ذيل واژه- جعل- مطالعه فرمائيد.
روش ارشادى راغب به سوى الگوها
يكى از مشخّصات كاملا روشن راغب در اين كتاب اينست كه غالبا در موارد
مقتضى خواننده را پس از تفسير و بيان واژهاى يا آيهاى از قرآن، به شخصيّتهاى
نمونه و الگوئى توجّه مىدهد و اين كار را در اكثر موارد انجام داده است مثلا در
ذيل واژه- بغى- از قول مجاهد مىنويسد: غَيْرَ باغٍ وَ لا
عادٍ^ در آيه يعنى- غَيْرَ باغٍ^ على امام و لا عادٍ^ فى المعصية طريق الحقّ- يعنى: حتّى در موقع اضطرار و ضرورت هم نبايستى
نسبت به امام يا پيشواى مكتب نافرمانى نمود و نيز نبايستى با ارتكاب و تجاوز در
معصية از طريق حقّ روى گرداند.
كه با انتخاب اين تفسير گوئى نظرات و ما فى الضّمير خود را در زمانى
كه جور