واژههائى و سؤالاتى هم بود كه خود قرآن و وحى آنرا نخست به صورت
پرسش مطرح و سپس تفسير مىكرد.
مثل آيات: (وَ ما أَدْراكَ مَا
الْقارِعَةُ ...- 3/ قارعه) و (وَ ما أَدْراكَ ما
لَيْلَةُ الْقَدْرِ ...- 2/ قدر) بنابراين نهال بارور و
جاويدان تفسير كه بوسيله وحى و پيامبر 6 غرس شده بود
از قرن اوّل توسّط اصحاب با وفاى پيامبر 6 كه در رأس تمام آنها به گفته همه
مسلمين، امير المؤمنين علىّ بن أبي طالب (ع) و سپس شاگردانش ابن عبّاس و ابن
مسعود، قرار داشتند، آبيارى شد.
راغب اصفهانى در ذيل واژه- شبه- مىگويد:
نوعى از متشهابهات در قرآن هست كه دو معنى مختلف از آن فهميده مىشود
و معرفت به حقيقت آنها مخصوص راسخين در علم است كه براى سايرين كه در معرفت مادون
آنها هستند نامعلوم و پوشيده است و اين همان است كه پيامبر 7 در حقّ
على رضى اللّه عنه به آن اشاره كرده است كه:
«اللّهمّ فقهه فى الدّين و علمه التّأويل».
در باره ابن عبّاس هم مثل آن گفته شده، يعنى خداوندا او را در دين
فقيه گردان و او را تأويل قرآن بياموز.
معانى و تفسير آيات قرآن در قرن اوّل
شناخت معانى و مفاهيم مفردات قرآن يا كلمات تازه و دور از ذهن، و
تعليم آنها از قرن اوّل شروع شده است، و هر چقدر بر دامنه فتوحات اسلام افزوده
مىشد و ملّتهاى مختلف باسلام روى مىآوردند شور و شوق مردم براى آشنائى