يعنى: (او قرآن كريمى است در كتابى مصون مانده از تغيير، كه جز پاكان
و پاكيزگان آنرا مس نمىكنند و دست نسايند).
و در توصيف شنوندگان آيات قرآن مىگويد (قُلْ
هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدىً، وَ شِفاءٌ وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي
آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى-
44/ فصّلت).
(بگو قرآن براى كسانيكه ايمان آوردهاند هدايت و شفاست و كسانيكه
ايمان ندارند در گوشهاشان سنگينى است و قرآن بر آنها پوشيده است[1].
در آن رساله كه ذكر شد چگونگى اكتساب زاد و توشهاى كه دارندهاش را
به درجات معارف و رشد و تعالى مىرساند بيان كردم تا از شناسائى و معارف قرآنى به
آنچنان توانائى و قدرت فهم بشرى برسد كه احكام و حكمتهايش را به او بفهماند، سپس
با شناسائى كتاب خداى آنچنان است و زمين برسد و آگاهى يابد و به تحقيق در مىيابد
كه كلام خداى آنچنان است كه در اين آيه توصيفش كرده و گفته است كه (ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ-
38/ انعام).
(چيزى از لوازم رشد و تعالى را در آن كتاب فرو گزار نكردهايم).
از خدا مىخواهم كه ما را از كسانى قرار دهد كه هدايتش را شامل
حالشان نموده تا آنها را باين منزلت برساند و فضل و بخشش الهى را در افكار و
انديشه ايشان قرار دهد، زيرا كسى را كه خداى هدايت ننمايد هرگز بشر او را هداية
نخواهد كرد، چنانكه به پيامبرش 6 فرمود: (إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي
مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ-
56- قصص).