خداوند در داستان يعقوب مىفرمايد: (ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي، قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ
إِلهاً واحِداً- 133/ بقره).
(يعقوب از پسرانش سؤال مىكند پس از من چه چيزى را پرستش خواهيد كرد؟
مىگويند: پروردگارت و پروردگار پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق كه خداى واحد
است عبادت خواهيم كرد).
و حال اينكه اسماعيل عموى ايشان بود نه پدرشان، امّا او را هم در
رديف پدر خطاب كردند.
معلّم و استاد را نيز پدر گويند چنانكه قبلا در باره پدر معنوى گفته
شد و در اين معنى آيه (وَجَدْنا
آباءَنا عَلى أُمَّةٍ- 22/ زخرف) را بر آن معنى
حمل كردهاند يعنى علمائى كه ما را با دانشها تربيت كردند.
به دليل سخن خداى تعالى كه (رَبَّنا إِنَّا
أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا-
67/ احزاب).
و در همان معنى آيه (أَنِ اشْكُرْ لِي وَ
لِوالِدَيْكَ- 14/ لقمان) كه هم در باره پدر و هم در باره معلّمى است كه او را
تعليم داده است.
امّا آيه (ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ
رِجالِكُمْ- 40/ احزاب) كه نفى ولادت مردم از پيامبر نموده است براى اين است كه
فرزند خوانده شدن و در رديف فرزندان كسى قرار گرفتن از جهت راهنمائى و سرپرستى،
غير از فرزند نسبى و حقيقى است كه از طريق همسرى بوجود مىآيد.
جمع (أب) آباء و أُبُوَّة است مانند (بعولة و خؤولة)
(همسران، و دائيها و خالهها).
اصل كلمه (أب) بر وزن (فعل) يعنى (أب ب) است مانند (قفا) چنانكه در
سخن اين شاعر بكار رفته است:
إنّ أباها و أبا أباها
و گفتهاند كه عبارت- أَبَوْتُ القوم- يعنى براى ايشان پدر بودم. و فعل (يَأْبُو) كه از اسم (أب) ساخته شده است در عبارت زير معنى تفقّد و رسيدگى و
سرپرستى است چنانكه مىگويند: فلان يأبو بهمه- يعنى همانند پدر از حالشان تفقّد و