در حالت نداء حرف (تاء) به (أب) اضافه مىشود و مىگويند (يا أبت).
عبارت- بَأْبَأَ الصّبىّ- همان بابا گفتن كودك است[1].
أبي
: الإِبَاء يعنى خوددارى كردن و به
شدّت باز پس ايستادن، هر إبائى بمعنى امتناع است امّا هر إمتناعى إباء نيست. آيات
زير در همين معنى است.
(يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ- 32/ توبه) و (وَ
تَأْبى قُلُوبُهُمْ- 8/ توبه) و (أَبى وَ اسْتَكْبَرَ-
34/ بقره) و (إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى- 31/ حجر) (مگر
ابليس كه خودارى كرد و باز ايستاد).
و همچنين در اين حديث كه روايت شده
«كلّهم فى الجنّة إلّا من أبى».
در همين معنى است.
و عبارت- رجل أَبِىٌ- او كسى است كه زير بار ظلم نمىرود، و از تحمّل ظلم و ستم امتناع
مىورزد.
و- أَبَيْتَ الضّير- ضرر و زيان را دور
كردى. و- تيس أَبِىٌ- و- عنز
أَبْوَاءٌ- يعنى بز كوهى بر مادّه بزى كه از خوردن آب آلوده به بول آهوان
خوددارى مىكند نوعى بيمارى است كه او را از خوردن آب دور مىسازد.
أبب
: خداى تعالى در اين آيه فرموده (وَ
فاكِهَةً وَ أَبًّا- 31/ عبس) يعنى ميوه و علفى كه براى درو
كردن و چراندن حيوانات آماده مىشود.
مىگويند- أَبَ
لكذا- علوفه را آماده كرد كه از فعل- أَبّاً و إِبَّانَةً و
إِبَاباً ساخته شده.
و اصطلاح أَبَ
إلى وطنه- در زمانى بكار مىرود كه كسى براى وطنش- مشتاق مىشود و براى رفتن به
سويش آماده، و- أَبَ لسيفه- شمشيرش را براى
[1] در تمام زبانهاى دنيا لغات اوّليه بشرى در مفهوم مشتركا بكار
مىرود چنانكه نام خدا در تمام زبانهاى دنيا و در فرهنگشان وجود دارد. اللّه(
سامى) خدا( فارسى) خوتا( فارسى باستانى) خوآ( كردى) گاد( انگليسى) بارى( تركى)
ييبو( روسى) يهوه( يهودى) پدر( مسيحى) توتم( بومى) زئوس( يونانى) نيروآنا(
سانسكريت و هندو) كه نام خدا چون زبان فطرى همه انسانها است همراه نخستين كلمات
يعنى بابا و ماما و آب تاريخچهشان همسان است.