عبارت- سَمِنَت الإبلُ- يعنى شتران را اثرى و نشانهاى از فربهى است.
و- أَثَرْتُ البعيرَ- در كف پاى شتران اثرى
نهادم كه در راه رفتن آن اثر، رفتن و بودن آنها را در آن مكان نشان مىدهد.
بنابر اين به آهنى كه با آن كف پاى شتران را داغ مىكنند- مِئَثَرَة- گويند و اصطلاح- أَثَرُ
السّيف نشانهاى از خوبى و جوهر و جلاى شمشير است. چنانچه گويند:- سيف مأثور- و همينطور-
أَثَرْتُ العلم- يعنى آن علم را روايت كردم.
- آثُرُهُ أَثْراً و
أَثَارَةً و أُثْرَةً- اثرش را دنبال كردم، و
عبارت- أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ- كه- أثرة- هم
خوانده شده، چيزى است كه روايت يا بازگو و يا نوشته مىشود و از آن اثرى باقى
مىماند- المَآثِر- هم چيزى است از مكارم و
بزرگوارى انسان كه بازگو و روايت مىشود، كلمه الأثر بطور استعاره براى فضل، و
بزرگى و ايثار و از خود گذشتگى است و- آثرته- نيز به همان معنا است چنانكه در آيات
زير:
(وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ- 9/ حشر) و (تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا 91/ يوسف) و (بَلْ تُؤْثِرُونَ
الْحَياةَ الدُّنْيا- 16/ اعلى) و در حديث
«سيكون بعدى أثرة».
يعنى پس از مرگ من بعضى از شما خود را بر ديگرى مقدّم خواهد داشت.
الإِسْتِئْثَار: چيزى را مخصوص به خود
دانستن و ديگرى را از آن بىبهره كردن. اسْتَأْثَرَ اللّه بفلان- كنايه از مرگ اوست كه در حقيقت يك نوع برگزيدگى و
شرافت است كه خداى تعالى او را بر مىگزيند و به سوى خود مىخواند.
- رجل أَثِرٌ-
او نيكى را بر ياران خويش ترجيح مىدهد. لحيانى[1]
مىگويد:
اصطلاحات آثِراً
مّا- و- أَثِراً مّا و-
آثِرَ- يعنى ذى أَثِير- و
به يك معنى است.
[1] ابو الحسن علىّ بن مبارك لحيانى دانشمند نحوى و لغوى از
شاگردان كسائيست كه به غلام كسائى هم موصوف است، قاسم بن سلام از شاگردان اوست و
كتاب( النّوادر) از تأليفات او، متوفّى در قرن سوّم هجرى قمرى است.
[2] خمط درخت بدون خار، هر ميوه تلخ، و تلخى هر چيز است، سدر-
جمعش سدور، درختى است كه ميوه آنرا بنق و كنّار گويند مانند نخل بلند است. أثل،
درختى است با چوب محكم كه در كنار. نهرها مىرويد( صح- اس).