أثل درختى است كه ريشه محكم دارد و عبارت-
شجر مُتَأَثِّلٌ- درختيست كه ريشهاش ثابت و استوار
است و- تَأَثَّلَ كذا ريشهاش ثابت شد.
پيامبر 6 در باره صفت جانشين مىفرمايد:
«غير مُتَأَثِّل مَالًا».
يعنى جانشين و وصىّ او نبايستى شيفته و مفتون مال و ثروت باشد، نبايد
حبّ دنيا در جان او ريشه داشته و نيز نبايد مال اندوز باشد.
واژه- تأثّل- بطور استعاره نيز به كار مىرود چنانكه گويند- نَحَتَ أَثْلَتَهُ او را غيبت كردى و به نرمى
تضعيفش نمودى.
أثم
: الإِثْم و
الأَثَام اسمى است براى افعالى كه مانع رسيدن به ثواب و پاداش است.
و نيز در معنى تأخير و درنگ كردن و ممانعت است، شاعر مىگويد:
جماليّة تغتلى بالرّوادف
إذا كذب الْآثِمَات الهجيرا
(وقتى كه مادّه شتران به آهستگى بسوى آبشخور
مىروند و طناب آنها را مىكشند، آنها آبشخور را دروغ مىدانند و خود را از آب
خوردن دور مىكند).
و سخن خداى تعالى كه در باره خمر و قمار مىفرمايد (فِيهِما إِثْمٌ
كَبِيرٌ- 219/ بقره) يعنى قمار و مى و مسكرات مانع دريافت و رسيدن خيرات، و
نيكىهاست- أثم، إثما، أَثاماً-
اسم فاعلش- آثِمٌ و
أَثِمٌ و أَثِيمٌ است.
تَأَثَّمَ:[1]
از گناه خارج و دور شد مانند- تَحَوَّبَ- كه به معنى خارج شدن از سختى و وحشت و
گناه است.
تسمية إثم به دروغ براى اين است كه دروغ از جمله گناهان است همانطور
كه انسان را از آن جهت كه از جمله جانداران است حيوان ناميدهاند آيه (أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ- 206/ بقره) عزّتش او را به فعلى كه گناه بود، كشانيد[2] آيه (وَ
مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ
[1] بعضى أفعال به باب تفعّل كه مىروند معنى ضدّ معنى اصلى را
در بر مىگيرند، إثم يعنى گناه و دورى از خيرات، امّا تأثّم بيگناهى و دورى از
گناه است، حوب، وحشت است اما تحوّب نترسيدن است حنث- گناه، امّا تحنّث عبادت و زهد
و بىگناهى.
[2] عزّة در اين آيه حميّت و غيرت است و إثم كفر و گناه، يعنى او
را مىگويند از خدا بترس،. حميّت جاهليّت و قوّت كفر او را به فساد و معصيت
مىكشاند.( كشف الاسرار ج 1- ص 547).