أَثاماً، يعنى عذاب، از اين جهت عذاب را إثم
ناميده است كه إثم از عذاب است چنانكه گياه و چربى به ندى، يعنى آب و رطوبت نام
گذارى شده زيرا هر دو يعنى (گياه و چربى) از آب و رطوبت حاصل شده چنانكه در سخن
اين شاعر:
تَعَلَّى النَّدَى فى مَتْنِهِ و تَحَدَّرَا
(از متنش و داخلش آب، و چربى بالا و پائين
مىرفت).
در معنى (يَلْقَ أَثاماً-
68/ فرقان) گفتهاند، انجام آن كارها آنها را به ارتكاب گناه بيشتر مىكشانيد و
اين عاقبت و فرجام، نتيجه اين است كه كارهاى كوچك و گناهان كوچك، كارها و گناهان
بزرگ را در پى دارد و به سوى آنها مىخواند و مىكشاند، و در سخن خداى تعالى كه
مىفرمايد:- (فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا- 59/ مريم).
الآثم: گناهكارى است كه تحمّل گناه و عواقب
آنرا مىنمايد مانند آيه (آثِمٌ قَلْبُهُ 283/ بقره) كه واژه (إثم) در اين آيه با كلمه (برّ) يعنى نيكى مقابل
هم قرار گرفته، در حديثى از پيامبر اكرم 6 آمده است كه
«البرّ ما أطمأنّت إليه النفس، و الإثم ما حاك فى صدرك».
و كلمه برّ در برابر إثم به كار رفته است.
(يعنى نيكى آنست كه جان تو با آن آرامش مىپذيرد و مطمئن مىشود،
امّا إثم و گناه چيزى است كه در دل تو رسوخ مىكند و آنرا مىآزارد) اين حديث
تفسير واژههاى (إثم و برّ) نيست بلكه حكم و اثر آنهاست. و سخن خداى تعالى كه (مُعْتَدٍ أَثِيمٍ-
12/ قلم) يعنى گناهكار و آيه (يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ
وَ الْعُدْوانِ- 62/ مائده) گفته شده اشاره به إثم در آيه فوق با توجّه باين آيه
است كه (وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ
الْكافِرُونَ- 44/ مائده).
و اشاره به (عدوان) هم مربوط باين است كه (وَ
مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ، فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ- 45/ مائده) بنابر اين (إثم اعمّ از (عدوان) است (يعنى هر عدوانى
اثم نيست ولى هر اثمى عدوان است خواه دشمنى با نفس خويش باشد و خواه