معنى است كه مرگش سر رسيده و نزديك شده است
كه در حقيقت اصلش دريافت أجل است يعنى مدّت زندگانى را گذارنده و دريافت كرده است
و آيه (بَلَغْنا
أَجَلَنَا الَّذِي
أَجَّلْتَ لَنا- 128/ انعام) يعنى به
حدّ مرگ رسيدن و نيز گفتهاند به حدّ پيرى رسيدن كه در واقع هر دو معنى يكى است.
و آيه (ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ
مُسَمًّى عِنْدَهُ- 2/ انعام) در اين آيه أجل اوّل بقاء در
دنيا است و عمر و أجل دوّم بقاء در آخرت و معاد، عدّهاى گفتهاند اجل اوّل بقاء
در دنيا و اجل دوّم مدّت ميان مرگ و قيامت است، و اين معنى از حسن[1] نقل شده است، و باز گفتهاند اجل
اوّل در آن آيه خواب و دوّمى مرگ است با اشاره به اين آيه (اللَّهُ
يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها- 42/ زمر).
معنى سوّم در باره (دو أجل) كه از آيه اخير نقل شده است تعبير آن از
ابن عبّاس[2] روايت شده.
و باز گفتهاند: كه- أَجَلان- در آيه فوق يعنى هر دو أجل براى موت است، منتهى بعضى از انسانها
مرگشان با شمشير يا سوختن و غرق شدن و يا هر چيزى كه ناموافق باشد و غير از اينها
از اسباب و عللى كه به قطع حيات منجرّ مىشود هست (مرگ زودرس) و گروهى ديگر از
آدميان هستند كه به مرگ طبيعى مىميرند و اين دو مرگ و دو گونه مردن را در عبارت
زير اشاره كردهاند كه:
[1] حسن بصرى كنيهاش ابو سعيد اهل بصره و يكى از سران آغازين
معتزله است، و از مشاهير تابعين، واصل بن عطا كه پايه گزار مذهب معتزله است از
شاگردان اوست. و چون مسلكى مخالف استادش برگزيد حسن در بارهاش گفت( قد اعتزل واصل
عنّا) بنا به نوشته مرحوم مدّرس تبريزى در( ريحانه- الادب) زهد او ريائى بوده و
ابن خلكان هم مىنويسد مادرش باو گفت( يا بنى انّك قد كبرت و خرفت) پسرم تو پير و
خرفت شدهاى( ج 1/ 355- وفيات الاعيان).
[2] ابن عبّاس عموزاده پيامبر 6 و از بزرگان
صحابه است و نيز از شاگردان حضرت على 7 و از دوست داران و مخلصين اوست،
پيامبر 6 در حقّش دعا نمود، كه او فقيه در دين شود، در تفسير
و حديث و فقه سر آمد ديگران شد به گفته سيوطى ابن عبّاس از طبقه اوّل مفسّرين
بوده، تفسيرى هم منسوب به او باقى مانده به نام( تنوير المقياس من تفسير ابن
عبّاس) كه ابو طاهر محمّد بن يعقوب فيروزآبادى شافعى صاحب قاموس اللّغه آنرا تنظيم
و نقل نموده و بارها در مكّه معظّمه به چاپ رسيده است. وفاتش در سال 68 هجرى قمرى
است.