«من أَخْطَأَتْهُ سَهْمُ الرَّزِيَّةِ لم
تَخْطِهِ سهمُ المنيّة».
(يعنى كسى كه تير بلا باو اصابت نكرد و به خطايش گرفت و از او دور شد
تير مرگ بخطا نمىرود و به او اصابت خواهد كرد).
و نيز گفتهاند: براى مردم دو اجل هست، اوّل أجل كسى كه در جوانى و
در حالت صحّت و ناگهانى مىميرد، دوّم مدّت عمر و أجلى كه خداوند، در طبيعت عالم
بيشتر از آن قرار نداده است و حدّ اكثر عمر است مىرسد و به آيه ذيل استناد
كردهاند كه خداوند فرموده:
شاعرى هم اين هر دو معناى مردن را در شعرش آورده است كه مىگويد:
رأيت المنايا حبط عشواء من تصب
تمته و من تخطئ يعمّر فيهرم
(مرگها را ديدم كه بدون ملاحظه و ناگهانى همچون
تيرهاى پراكنده به كسانى مىرسند و به هر كس رسيد او را هلاك كرد. و به كسانيكه
اصابت نكرد تا سر حدّ پيرى و فرتوتى مىزيد).
و شاعرى ديگر گويد:
من لم يمت عبطة يمت هرما
...
(كسيكه ناگهانى نمرد، به پيرى و ضعف مىرسد و
خواهد مرد).
آجِل در معنى ضدّ عاجل هم هست، و أجل به يك
معنى جنايت است كه از وقوعش و زمانش مىترسند و با اين تعبير هر أجلى جنايتى است
امّا هر جنايتى اجل نيست.
واژه- أجل-
كه در عبارت- و من أجله- به كار مىرود در معنى (به آن علّت، و به خاطر آن) است[1] مثلا گفته مىشود- فعلت كذا من
أجله- (كار را
[1] واژه- اجل- اجل هم خوانده شد يعنى بخاطر آن جنايت. تمام آيه
چنين است( مِنْ أَجْلِ
ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ
نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً- 32/ مائده). كه بخوبى، و روشنى مجازات
فساد را معيّن كرده است تا بنى اسرائيل بدانند چنين حكمى در تورات هم هست كه اگر
بهر نام و با هر دليل ايجاد فتنه و فساد و كشتار غير حقّ بنمايد مثل اينست كه
گروهى و جمعيتى كثير را كشتهاند.