معنى فوق را در آيات (ثُمَ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ-
70/ يوسف) و آيه (فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ-
44/ اعراف) و آيه (وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِ- 27/ حجّ) مشاهده مىكنيم.
آذين: جائى است كه بانگ ندا و اذان از آنجا
مىآيد، و- الإِذْن فى الشّيء- اجازه خواستن
يا اعلام اجازه در آن چيز، مانند آيه (وَ ما أَرْسَلْنا
مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ-
64/ نساء) پيامبرى را نفرستاديم مگر اينكه به اراده و امر خداى مطيع شود.
و آيه (وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى
الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ- 166/ عمران) و (وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ- 102/ بقره) و (وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ
شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ- 10/ مجادله).
كه گفته شده واژه إذن در سه آيه فوق به معنى علم خداست، امّا ميان
علم و اجازه و إذن فرق است و واژه إذن أخصّ است و در جائى بكار مىرود كه مشيّت و
خواست در آن باشد چه آن كار مورد رضايت باشد يا نباشد، پس در آيه (وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ- 100/ يونس) معلوم است، كه مشيّت و خواست و امر خدا در آن است امّا
در آيه (وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ- 102/ بقره) كه از جهتى مشيّت خدا در آن است و آن چيزيكه خلافى در
آن نيست اين است كه خداوند در وجود انسان نيروئى ايجاد كرده است كه امكان احساس
درد و ستم را از كسيكه باو ظلم مىكند و زيان مىرساند دارد، و خداى انسان را
مانند سنگى كه درد را احساس نمىكند نيافريده و قرار نداده است، و نيز همچنين در
اين مطلب خلافى نيست كه ايجاد آن امكان معنى احساس درد ظلم و ستم هم در سرشت انسان
از فعل خداست.
از اين روى صحيح است كه گفته شود چون خداوند انسان را طورى آفريده كه
توانائى احساس ظلم و دفع آن در سرشتش هست و مىتواند آنرا درك نموده و از خود دور
كند، پس صحيح است كه گفته شود علم خداوند به ظلم و زيانى كه از ناحيه ستمگران در
طول تاريخ به انسانها مىرسد علّت و انگيزه ايجاد احساس دفع ستم در آنها بوده است.
و انسانها را با سرشتى و فطرتى آفريده تا بتوانند درد را احساس و ستم
را دفع كنند، براى بسط و گسترش تحقيق در اين سخن كتاب ديگرى غير از اين كتاب