به جان وزن هم بطور كنايه (إزار) گفتهاند، شاعر گويد:
ألا بلّغ أبا حفص رسولا
فدى لك من أخى ثقة ازارى
(فرستادهاى به سوى ابا حفص گسيل كن و پيام
فدويت از برادرى راستگو و مورد اعتماد را به او برسان).
وجه تسميه زن به (إزار) يعنى لباس، از اين آيه مباركه قرآن كه
مىفرمايد (هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَ- 187/ بقره) گرفته شده است، و آيه (اشْدُدْ
بِهِ أَزْرِي- 31/ طه) يعنى تا بوسيله او
تقويت شوم، الأزر- يعنى نيروى شديد و زياد و- آزره- او را يارى و تقويت كرد، كه
اصلش از- شدّ الازار- بستن دامن و محكم كردن دامن گرفته شده.
سخن از صفات و رفتار و مبارزات و شوق پرستش اللّه در ياران
پيامبر6 است كه فضيلتى و رضوانى از حقّ است، آنان زاهدان شب و شيران پيكارگر
روز با كفّارند، چنانكه در تورات ذكر شده سيمايشان و چهرهشان روشنگر ايمان است كه
آغازگرى بودند در ايمان و عمل و همچو نهالى جوان، عدّهشان اندك امّا با پايدارى و
گذشت زمان پر برگ و بار شدند و نيرو يافتند، استوار ماندنشان در ايمان آنچنان عظمت
يافت كه مايه شگفت گرديد و گفتهاند( هر كه بر شكوفائى نهال اسلام و پيشرفت آن
خشمگين شد كافرى بيش نيست امّا مژده و وعده حقّ اين است كه ياران وفادار و نيكو
كار پيامبر6 مشمول آمرزش حق، و پاداش عظيماند).
خواجه عبد اللّه انصارى در ذيل اين آيه پس از بر شمردن صفات
نيك اصحاب پيامبر6 مىنويسد
ُ« عن
ابن عمر قال، قال رسول اللّه لعلّيّ: يا
عليّ انت فى الجنّة و شيعتك فى الجّنه».
( كشف الاسرار ج 9 ص 233). امّا بديهى است ذرّه ذرّه اعمال ياران
و مؤمنين چه در زمان حيات پيامبر و چه بعد از آن مورد حساب قرار مىگيرد و اين اصل
كلّى است، و هيچ احدى در بست راهى رضوان خداى نخواهد شد چرا كه( فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ
خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ) و آيه عامّ است، بنابر اين شرايط بودن
در راه پيامبر همان است كه در آيه فوق فرموده( أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ، رُحَماءُ بَيْنَهُمْ) و اگر كسى در طول تاريخ اسلام از آغاز
حيات پيامبر6 و تاكنون به جاى(
أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ) و به
جاى( رُحَماءُ
بَيْنَهُمْ)( مبغوضون يا
بغضاء بينهم) باشند يا بودهاند از شمول اين آيه خارجاند و نمىتوانند. يار حقيقى
پيامبر6 و مؤمنين باشند چه رسد به كسانيكه نسبت به ذرّيه پيامبر6 بغض ورزيده
باشند، و در تاريخ اسلام، بودهاند كسانى چون معاويه كه دستور( سبّ على) را بر
منابر دادهاند و نيم قرن هم عملى شد تا اينكه خليفه عادل عمر بن عبد العزيز آنرا
لغو و دستور داد بجايش آيهاى از قرآن( إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ
ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ ...) خوانده شود.