است، معنى اين آيه اينست كه ما را براى
پرهيزكاران گروهى پيشوا و امامان قرار ده، دانشمند ديگرى گفته است واژه امام- در
آيه فوق از باب- درع دلاص- و دروع دلاص- است يعنى امام در آيه فوق در معنى جمع است
ولى بصورت مفرد، و جمع هر دو صحيح است. (دلاص نوعى تن پوش پشمينهاى نرم و برّاق
است كه به جاى زره بكار مىرفته).
و در آيات (وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً- 5/ قصص) و (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً
يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ- 41/ قصص) ائمّه جمع امام
است.
و آيه (وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي
إِمامٍ مُبِينٍ- 12/ يس) گفتهاند كه- امام مبين- اشاره به لوح محفوظ است.
الأَمّ- يعنى قصد و هدف مستقيم كه همان توجّه
به مقصود است.
و آيه (آمِّينَ
الْبَيْتَ الْحَرامَ- 2/ مائده) يعنى قصد كنندگان خانه خدا (آمّ- اسم فاعل از-
أَمَ، يَؤُمُ- أَمّاً است و جمع آنها- آم، آمون، آمين است).
و واژه- أَمَّهُ-
در معنى شجّه است يعنى سرش را شكست و مجروح كرد و در حقيقت به مغز سرش يا دماغش
جراحت وارد ساخته است، زيرا اعراب براى هر عضوى كه مجروح شود از نام همان عضو،
فعلى بر وزن- فعلت برايش ساختهاند.
مثلا مىگويند (رأسته- رجلته- كبدته- بطنته) اين جملات در موقعى بكار
مىرود كه آن اعضاء يعنى (سر، يا، كبد، شكم) مجروح شده يا بدرد آمده باشد.
أمْ- اگر در جملاتى كه آغازشان حرف استفهام
(أ) باشد و بعد از آن در جمله حرف (أم) بكار رود بمعنى (يا) است، مثلا مىگويند:
(أ زيد فى الدّار أم عمرو) آيا زيد در خانه است يا عمر و يا كدام يك؟ امّا اگر
بدون الف استفهام بكار رود:
ام- به معنى- بل- يا به فارسى (بلكه) است، مانند آيه (أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ-
10/ احزاب) (بلكه چشمانشان از سرخى از حدقه در آمده است).
أَمَّا- حرفى است كه در باره دو چيز و دو بار
با هم در كلام بكار مىرود مانند آيه (أَمَّا أَحَدُكُما
فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ-
41/ يوسف) (ولى يكى از شما ساقى اربابش مىشود و ديگرى بدار آويخته مىشود كه
پرندگان مغز سر او را