آيه هم به همه آنچه را كه نفس امّاره به سوء
و زشتى امر مىكند اشاره دارد.
گفتهاند، جمله- أَمِرَ القومُ- يعنى آن قوم زياد شدند، زيرا وقتى گروهى تعدادشان افزون شد
داراى امير و سرپرست مىشوند چرا كه ناگزيرند سياست مدارى داشته باشند تا آنها را
اداره كند، از اين روى شاعر گويد:
(مردمى كه سرپرستى نداشته باشند سرگردانى و هرج
و مرج و خود سرى مردم را اصلاح نمىكند).
سخن خداى در اين آيه كه مىفرمايد (أَمَرْنا
مُتْرَفِيها- 16/ اسراء) يعنى ايشان را به طاعت و پرستش حقّ امر كرديم و
گفتهاند معنايش- كثّرناهم يعنى فزونيشان داديم است.
أبو عمرو[2] گويد:
أمرت- بدون تشديد در معنى زياد كردم نيست در معنى
[1] مصرع دوّم شعر كه راغب اصفهانى ; ذكر كرده اين است:
سألتُ حبيبى
الوصلَ منه دُعابَةً
و أعْلَمُ
أنَّ الوصل ليس يكونُ
فمَاسَ دلالًا
و ابتهاجاً و قال لى
برفقٍ مجيباً(
ما سألتَ يَهُونُ)
[2] ابو عمرو بن علاء مازنى يكى از هفت قارى مشهور قرآن است كه
در باره اسمش 21 نام ذكر. كردهاند در نحو و لغت و قرائات، پيشواى زمان خود در
بصره بود و شاگرد سعيد بن جبير ; است.
ابو عبيده كه از شاگردان اوست در بارهاش مىگويد: ابو عمرو
به زبان عرب و حوادث تاريخى و شعر و ادب اعلم مردم است. خانه عمر تا سقف پر از
كتاب بود و چون مخلوط با اشعار جاهلى بود در موقع سفر حجّ و در اثر زهد، و عبادت و
پارسائى آنها را سوزاند. فرزدق او را مدح كرده، نقش انگشترش كه در آثارش ديده شده
است شعر بود كه: