حميت (مردانگى) و عزّت و ذلّت را نيز به-
أنف- منسوب مىكنند.
شاعر مىگويد:
إذا غضبت تلك الأُنُوف لم
أرضها
و لم أطلب العتبى و لكن أزيدها
(هر گاه آن با حميّتها و دماغهاى تكبّر آميز
خشمگين مىشوند، خشنودشان نمىكنيم و رضايتشان را هم نمىخواهم بلكه خشمشان را
فزون مىسازم).
به انسان متكبّر هم مىگويند- شمخ فلان بأنفه- و به آدم ذليل و خوار
هم ترب أنفه- گويند، و عبارت- أَنِفَ فلانٌ من كذا- و از آن كار استنكاف و خوددارى نمود، و- أَنَفْتُهُ- يعنى به بينىاش زدم، الأَنَفَة- هم حميّت و غيرت است، و- استَأْنَفْتُ الشّىء-: از اوّلش آغاز
كردم و آيه (ما ذا قالَ آنِفاً- 16/ محمّد) در معنى آغاز و اوّل است.
أنمل
: خداى مىفرمايد: (عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ- 119/ آل عمران) (دشمنانتان انگشتان خود را از خشم بر شما به دهان بردند
و گاز گرفتند) أنامل- جمع- أنملة- يعنى سر انگشتان، كه ناخنها بر آن مىرويد عبارت- فلان مؤنمل الأصابع- يعنى سر انگشتانش در اثر
كوتاهى خشن و قوى است.
همزه- أنمله- زايد است زيرا اين عبارت را نمل الأصابع- نيز
گفتهاند:.
أنى
: أَنَّى در زمان تحقيق و پرسش از حال و مكان
بكار مىرود و لذا گفتهاند أنّى- به معنى، أين- يعنى كجا و كيف- بمعنى چگونه است
براى اينكه هر دو معنى (كجا و چگونه) را در بر دارد، خداى فرمايد: (أَنَّى لَكِ هذا- 37/ آل عمران) يعنى از كجا
و چگونه؟.
أنا
: أَنَا ضمير مفردى است كه از خود خبر مىدهد و
گاهى الف آن در هنگام وصل به كلمه يا حرف ديگر حذف مىشود و گاهى باقى مىماند،
چنانكه در اين آيه (لكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي- 38/ كهف) كه گفتهاند تقديرش اينستكه- أنا هو اللّه ربّى- همزهاش
در پيوسته شدن به- لكنّ- حذف شده است و حرف (ن) أنا با حرف (ن) لكنّ ادغام شده است
و- لكنّ- هم خوانده مىشود لكنّ هو اللّه ربّى- كه در اينجا هم حرف الف از آخر
لكنّا- حذف شده. عبارت- أَنِّيَّة
الشّيء- و- أُنِّيَّتُهُ-