مىگويند اوّل پايهها و سپس بن و ساختمان.
اگر در باره صفات خداى تعالى واژه- اول- بكار رود معنايش اينست كه چيزى در عالم
وجود بر اللّه پيشى نگرفته است، و بر اساس همين معنى، سخن گويندهاى است كه
مىگويد:
«خداى تعالى كسى است كه نياز به غير ندارد» كسى كه در باره خدا
مىگويد او بنفسه مستغنى و بىنياز است، در آيات (وَ
أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ- 163/ انعام) و آيه (وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ-
143/ اعراف) معنايش اينست كه من نخستين كس در اسلام و ايمان هستم كه مورد تبعيّت و
پيروى قرار مىگيريم چنانكه خداوند فرمايد: (وَ
لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ- 41/ بقره) يعنى از كسانى
نباشيد كه در كفر و شرك مورد پيروى قرار گيرند.
واژه- أوّل- از نظر دستور زبان عرب بصورت ظرف زمان بكار مىرود كه در
آن صورت- مبنى بر ضمّه است، يعنى أوّل- مانند عبارت- جئتك أوّل- و گاهى- أوّل-
بمعنى قديم است، مانند عبارت- جئتك أوّلا، و آخرا- يعنى قديم و جديد، امّا در اين
آيه (أَوْلى لَكَ فَأَوْلى- 34/ قيامة) كلمه
تهديد و بيم دهندهاى است به كسى كه به هلاكت نزديك است و به دور شدن از هلاكت
وادار مىشود يا اينكه كسى را كه با ذلت و خوارى از هلاكت نجات يافته است مورد
خطاب قرار مىدهند تا دوباره به چنين سرنوشتى مبتلا نشود.
بيشتر آياتى كه واژه- اولى- يا- أوّل- در آنها تكرار شده است براى
اين است كه گوئى تشويقى و ترغيبى است بر انديشيدن در باره نتيجه كارى كه به انسان
مىرسد و بايستى از آن خود دارى كند.
أيم
: الأيامى، جمع
أَيْم است يعنى زنى كه بىشوهر است و گفتهاند مردى را هم كه بدون همسر
است، شامل مىشود البّته معنى دوّم به صورت تشبيه نمودن به زنى كه بىشوهر است
بكار رفته و مرد بىهمسر را نيز شامل آن معنى نمودهاند، چون مرد بىهمسر هم در
حقيقت بىنياز از همسر نيست نه اينكه تحقيقا چنان