قال ابو الحسن: اذا كانت الرّوايات
للقرآن كذبتها و ما اجمع المسلمون عليه انّه لا يحاط به علما و لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ و لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ.
ابو الحسن رضا (ع) گفته است: وقتى روايات با قرآن مخالف شد آنها را بايد
دروغ بدانى و آنچه كه مورد اتّفاق همه مسلمانهاست اين است كه در باره خداى 1- هيچ
علمى به او احاطه ندارد و او محيط بر همه چيز است.
موضوعى كه در تفسير اين آيات به آن اشاره شده است از مسائل اعتقادى
مهمّى است كه در قرن دوّم هجرى شور و غوغايى ايجاد نموده بود و مانند مسئله خلق
قرآن در دوران مأمون كه اوج بحث انديشه تاريخ اسلام است و غالبا مجالس در حضور
مأمون تشكيل مىشد هيجانى علمى ايجاد كرده بود و نيز از فحواى كلام حضرت رضا (ع)
مىفهميم كه احاديث بسيارى در آن زمان از سوى دوستان نادان و دشمنان دانا در جامعه
مسلمين پراكنده بوده و وجود داشته كه با آيات
[1] سه اصل فوق اشاره به آيات( وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً- 110/ طه) يعنى علمشان به او احاطه ندارد.
و آيه( لا
تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ
الْخَبِيرُ- 104/ انعام)
ديدگان او را در نمىيابند او ديدگان را در مىيابد كه لطيف و آگاه است.
و آيه:(
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ-
11/ شورى) چيزى همانندش نيست و او شنوا و بيناست،
اين سه اصل همان است كه شيخ سعدى در آغاز بوستان به نظم در آورد كه مىگويد: