- بحيره- شترى است كه ده بچّه زائيده و
بهمين خاطر گوشش را مىشكافند كه نشانه زائيده ده بچّه است اين نامگزارى بجهت اين
است كه ديگر بر آن شتر سوار نمىشوند و بار نمىنهند، و سپس هر چيز وسيع، و فراخى
را- بحر- ناميدهاند تا آنجا كه به اسبى كه در حال دويدن، پاها و دستانش از يكديگر
زياد فاصله مىگيرند- فرس بحر- گفتهاند.
پيامبر 6 اين نام را در باره اسبى كه سوار مىشد بكار برده و
فرموده «- وجدته بحرا» و در باره كسى كه علم و دانش زياد دارد از واژه- بحر- بكار
مىبرند و مىگويند- تَبَحَّرَ-
يعنى در علم و دانش دريا گونه است و- تَبَحُّر- در علم، گستردگى و وسعت هر چه بيشتر آن علم است.
گاهى مزه شورى دريا را با اين واژه بيان كردهاند و گويند- ماء بَحْرَانِيّ آبى شور و أَبْحَرَ الماء- آب شور شد، شاعر
گويد:
و قد عاد ماء الأرض بحرا فزادنى
إلى مرضى أن أبحر المشرب العذب
(آب زمين شور شد و بيمارى من شدّت گرفت براى
اينكه شورى آب زمين، آب گواراى آبشخور ناگوار و شور نمود).
عدّهاى از علماء گفتهاند اصولا واژه- بحر- بآب شورى گفته مىشود كه
گوارا نيست، خداى فرمايد: (الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ-
53/ فرقان) آب دريا در اين آيه، از اين روى- عذب و گوارا- ناميده شده كه ملح و نمك
با آن آميخته شده چنانكه شمس و قمر را- قمران- گويند (زيرا در نور مشتركند) او
ابرهاى پر آب و باران ريز را بخاطر فزونى آبشان- بنات بحر- گويند، يعنى چنين
ابرهايى دختران دريا هستند.
و آيه (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ- 41/ روم) گفته شده منظور
از فساد در دريا و خشكى، فساد داخل آب دريا نيست بلكه سرزمينهاى مسكونى و باديهها
و همچنين زمينهاى زراعى و باغات پر نعمت است (كه در اثر عدم رعايت حقّ و عدل فساد
و تباهى در آنجا ظاهر و گسترده شده است گويى كه سراسر زمين از