بروج مشيّدة- در آيه اخير قصرهاى زمينى است و اگر منظور- بروج
النّجم- يعنى مكان فلكى و موقعيّت ستارگان باشد لفظ مشيّدة- بطور استعاره بكار
رفته است و اشاره به معنى آن يعنى همان چيزى است كه زهير[1]
در شعرش بر آن اشاره نموده و مىگويد:
و من هاب اسباب المنايا ينلنه
و لو نال اسباب السّماء بسلّم
(كسى كه از جنگ و رسيدن مرگ بخويشتن مىترسد هر
گاه با وسايلى به آسمان رود كه بخواهد بگريزد باز مرگها او را در مىيابند).
و اگر منظور برجها و قصرهاى زمينى باشد، شاعر ديگرى بآنها چنين اشاره
مىكند كه:
و لو كنت فى غمدان يحرس بابه
أراجيل أحبوش و أسود آلف
إذا لأتتنى حيث كنت منيّتى
يحثّ بها هاد لاء ثرى قائف
(اگر در قصر معروف صنعاء باشم و مردانى دلاور و
هزاران سپاه قهرمان درگاه آنرا محافظت كنند، ناگهان در همان جا كه هستم مرگم فرا
مىرسد و راهنما و بيابانگرد، مرگ را بسويم هدايت خواهد كرد).
ثوب مُبَرَّج- پارچهاى كه بر آن شكل
برجها نقّاشى شده و به اعتبار زيبائيش چنين ناميدهاند.
و گفته شده:
تَبَرَّجَتِ المرأة- يعنى در اظهار
نيكىها به او تشبيه و همانندى پيدا كرد.
[1] زهير بن ابى سلمى از شعراى مشهور قبل از اسلام و صاحب يكى از
معلّقات سبعه است كه قبل از اسلام در خانه كعبه بخاطر فصاحت و بلاغت آن را آويخته
بودند و بعد از نزول قرآن و شنيدن آياتش آنها را برچيدند. زهير در ميان آن شعراء
به استحكام لفظ و دوستى حقّ معروف است و در شعرش حقّ دوستى بخوبى روشن است بگفته
ابن قتيبه دينورى عزّت و احترامى داشته است كه او را حكيم شعراء گفتهاند زيرا
شعرش با حكمت در آميخته و از سلاست و روانى خاصّى برخوردار است، بيتى كه راغب( ره)
از او نقل كرده است اختلافى در مصراع دوّم با شعرى كه ديوان اوست دارد و آن فرق
چنين است كه بجاى- و لو نال- و ان يرق اسباب السّماء بسلم- است.