ظهرت من برجها- از قصرش ظاهر شد، و آيه زير
به صورت نهى بهمين معنى دلالت دارد (وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ
وَ لا تَبَرَّجْنَ،
تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى-
33/ احزاب) و. (غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ-
60/ نور) نيز بهمان اعتبار است.
البرج- بزرگى و زيبائى چشم است كه بدو معنى كه در باره برج و قصر
گفتيم تشبيه شده است.
برح
: البَرَاح، مكان وسيع و فراخى كه نه
بناء و ساختمان در آن هست و نه درختى، گاهى روشن بودن آن مكان با اين كلمه تعبير
مىشود، و مىگويند- فعل كذا براحا- يعنى با صراحت و روشنى كه چيزى آنرا پنهان
نمىكند و- بَرِحَ الخفاء- ظاهر و آشكار شد، گويى كه در
حال رفتن است و ديده مىشود.
بَرَاحُ الدار: حياط و فضاء خانه.
بَرَحَ- بجاى وسيعى رفت.
بَارِح: باد شديد، و نيز بارح- آهو و پرنده را
گويند، ولى استعمال لفظ- بارح خصوص حيوانى است كه از تيررس تيرانداز منحرف مىشود
به طورى كه ممكن نيست تير به او برسد، اينچنين حيوانى و اين واژه يعنى بارح را شوم
دانستهاند و بآن تشاؤم مىنمايند يعنى (فال بد زدن) كه جمعش بوارح- است نقطه مقابل اين حيوان شوم و گريز
پا- سانح- است، يعنى حيوانى كه بسوى تيرانداز مىآيد و امكان تير زدنش هست. باين
حيوان، يعنى سانح فال نيك مىزنند (تفاؤل).
بارحه: شب قبل و شب گذشته.
بَرِحَ- در دور شدن و رفتن ثابت و استوار شد،
آيه (لا أَبْرَحُ- 60/ كهف) مثل- لا أزال است
يعنى ثابت ماندن، برح اقتضاى معنى نفى دارد، زيرا برح و زال- اگر حرف نفى (لا) بر
سرشان در آيد نفى در نفى مثبت مىشود، پس لا أبرح و لا أزال- يعنى پيوسته و هميشه
خواهم بود.
خداى عزّ و جل فرمايد: (لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ- 91/ طه) (هميشه در آنجا مقيم خواهيم بود) و (لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ
الْبَحْرَيْنِ- 60/ كهف) (پيوسته مىروم تا به