responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 256

محلّ تلاقى دو دريا برسم).

و چون يكى از معانى بارح- تشاؤم و بدبينى و فال بد زدن است- واژه‌هاى- تبريح‌ و تباريح‌- از همان معنى مشتّق شده است مى‌گويند- بَرَّحَ‌ بي الأمر- كار بر من دشوار شد.

برّح بى فلان- كه در موقع اقامه دعوى بكار مى‌رود.

ضربه ضربا مُبَرِّحاً: او را بسختى زد.

جاء فلان‌ بالبَرْح‌: به مبارزه آمد.

أَبْرَحْتُ‌ ربّا و أبرحت جارا: بزرگش داشتم و إكرامش كردم.

بَرْحَى‌، مرحى- تير نزدن و تير زدن به نشانه است (برحى در سلامت، مرحى در تشويق) برحين و برحاء- شدائد و سختى‌ها.

برحا- نيز- تب شديد است.

برد

: اصل‌ بَرْد خلاف حرّ (گرما) است يعنى سرما، گاهى از لفظ سرما معنى ذاتى آن تعبير مى‌شود و مى‌گويند- بَرَدَ كذا- يعنى كاملا سردش شد و برد الماء كذا- آب اينچنين سرد شد، مانند ستبرد أكبادا و تبكى بواكيا.

(بزودى دلهاشان سرد و ديدگانشان اشك آلوده خواهد شد).

بَرَّدَهُ‌- هم بهمان معنى است، عبارت- قد جاء أبرد- صحيح نيست.

بَرَّادَة- چيزى است كه آب را سرد و خنك مى‌كند.

عبارت- بَرَدَ كذا- زمانى بكار مى‌رود كه ميزان سردى در چيزى ثابت باشد مثل اختصاص دادن حركت بگرما پس- برد كذا- يعنى سرما در او ثابت شد (نه خنك شد) چنانكه گفته مى‌شود.

برد عليه دين- قرض و دين بر او ثابت است (شاعر گويد)

اليوم يوم‌ بارد سمومه‌

(امروز روزى است كه باد گرمش هم سرد و خنك كننده است).

ديگرى گويد:

قد برد الموت على مصطلاه‌

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 256
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست