بارز- در معنى روشن بودن بخاطر فضل و بزرگى
يا پيشى گرفتن در كار نيك و پسنديده يعنى (مشخّص بودن است) كه آن كار يا صفات و
انديشههاى درونى و پوشيده شخصيّت او را آشكار و بارز مىكند، در اين معنى سخن
خداى تعالى است كه مىفرمايد: (وَ بَرَزُوا لِلَّهِ
الْواحِدِ الْقَهَّارِ- 48/ ابراهيم) و (بَرَزُوا
لِلَّهِ جَمِيعاً- 21/ ابراهيم) و (يَوْمَ
هُمْ بارِزُونَ- 16/ غافر) يعنى همه چيز در
پيشگاه خدا ظاهر و روشن است و آيه (بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ- 91/ شعراء) هشدار و تنبيهى
است بر اينكه در قيامت دوزخ مقابل و پيش روى گمراهان و كفّار قرار مىگيرد.
- تَبَرَّزَ فلان- كنايه از تغوّط يعنى
قضاى حاجت كردن در فضاى گود و چاله است.
إمرأة بَرْزَة-
زن عفيف و پاكدامن كه ارزش و برتريش از عفّت است[1]
نه اينكه واژه- برزه- اقتضاى چنين معنى داشته باشد.
برزخ
: البرزخ: حدّ و مرز و مانع ميان دو چيز،
مىگويند، اصلش برزه- است كه معرب شده[2]
در آيه (بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ-
20/ الرّحمن) برزخ در قيامت حائلى ميان انسان و رسيدن بمقامات عالى اخروى است و
اين اشارهاى است به رويداد مذكور در آيه (فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ- 11/ بلد) و (وَ مِنْ وَرائِهِمْ
بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ- 100/ مؤمنون) اين
رويدادها، و عقبهها، موانعى است از حالات مختلفى كه بآنها نمىرسند مگر انسانهاى
شايسته و صالح، و گفتهاند برزخ- ميان مرگ يا قيامت است.
برص
[1] واژه- برز- و- برزه- در زبان كردى هم بمعناى بلندى كوه، و
جايگاهى مرتفع است، ادّيشير مىنويسد- البرز- يعنى مرد و زنى كه بخاطر عقل و
انديشه و عفّت و پاكدامنى مورد اعتمادند- برز- واژهاى است فارسى و معنايش بزرگى و
حسن و برترى است.( الالفاظ الفارسيّه المعربه- ص 19) واژه- برزه- در معنى جمال و
زيبائى و در رديف لغات فارسى كه معرب شده آمده است.( غرائب اللّغة العربيّة ص-
218).
[2] واژه- برزخ- كه راغب ; مىگويد« آنرا معرّب
مىدانند»- معنى آن در كتاب الالفاظ الفارسيّه المعربة ص 19 چنين آمده است، برزخ معرب
است؟- كه معنيش زارى و گريه است يا جايگاه تأثّر و زارى است كه در عربى حدّ ميان
دو چيز و ميان دنيا و آخرت از زمان مرگ تا برانگيخته شدن بعث و قيامت است.