و اللّه اعلم بكيّفيته الإِبْرِيق[1] معروف است، از واژه- برق- تصوّر حالات درونى كه با صدا و كلمات و
برافروختگى چهره ظاهر مىشود نيز هست چنانكه مىگويند:
بَرَقَ فلانٌ و رعد و
أَبْرَقَ و أرعد- در موقعى كه كسى ديگرى را با پرخاش، و خروش تهديد مىكند.
برك
: اصل واژه- بَرْك- سينه شتر است هر چند كه در معانى ديگر نيز بكار رفته است،
مىگويند- له بِرْكَة داراى سينهاى فراخ است و- بَرَكَ البعير- شتر زانو بزمين نهاد. از واژه-
برك- معنى همراهى و پايدارى و ملازمت نيز فهميده مىشود.
ابْتَرَكُوا فى الحرب- آوردگاه و رزمگاه
پهلوان جنگى در ميدان جنگ.
ابْتَرَكَتِ الدّابّة- فرو خفتن حيوان و
آمادگى براى فحل و آبستن شدن.
بِرْكَة- آبگير و استخر.
بَرَكَة- خير و فزونى بخشش الهى در چيزى است.
خداى فرمايد: (لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ
الْأَرْضِ- 96/ اعراف) ناميدن بركات بر بخشايش الهى مانند باقى بودن آب در
آبگير و استخر است كه ثابت است و به فراوانى يافت مىشود.
مُبَارَك- چيزى است كه در آن خير و
بركت باشد، بر اين معنى آيه (هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ
أَنْزَلْناهُ- 50/ انبياء) و (كِتابٌ أَنْزَلْناهُ
إِلَيْكَ مُبارَكٌ- 29/ ص) و (وَ
جَعَلَنِي مُبارَكاً- 31/ مريم):
مرا منشاء خيرات و نعمتهاى الهى قرار ده، و آيه (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ-
3/ دخان) و (رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً-
29/ مؤمنون): مرا بجائيكه خير الهى در آن است فرود آر، و آيه (وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً-
9/ ق).
[1] همه معرّب نويسان از- ازهرى تا جواليقى و ايشير و ثعالبى-
واژه إبريق كه بمعنى آفتاب است معرب از- آبريز- فارسى مىداند و معانى ديگر آن،
كوزه، شمشير تيز و كمان سياه و سپيد است، سعدى در گلستان مىگويد:
( آن حرامى ابريق رفيق را برداشت كه به حاجت مىروم به غارت
مىرفت).