79/ زخرف) كه اصلش از محكم نمودن طناب و
تابيدن ريسمان است.
شاعر گويد:
على كلّ حال من سحيل و مبرم
(بهر حال از ريسمانى ناتافته و تافته).
بَرِيم- طنابى محكم تافته شده.
أَبْرَمْتُهُ فَبَرِمَ: آن را تافتم و
تابيده شد.
بَرَمٌ: بآدم بخيلى كه در مسابقات تيراندازى
شركت نمىكند گويند.
چنانكه اصطلاح- معلول اليد به خيل و كف بسته، گفته مىشود.
مُبْرِم- كسى است كه در كار اصرار دارد و سخت
مىگيرد، اين نام تشبيهى است به تابيدهشدن سخت و پيچ خوردن طناب.
برم- در همان معنى است و نيز به كسيكه خرماها را دو تا دو تا و پشت
سر هم مىخورد- برم- گفتهاند.
بَرِيم- ريسمانى بهم تافته و رنگارنگ است و هر
شيء رنگين مثلا سپاهيانى را كه افرادش سياه و سپيد و مخلوط هستند نيز بريم-
ناميدهاند، و همينطور افسار ستوران بهم بافته و رنگين.
بُرْمَة- هم در اصل ديگ سنگين و جمعش- بِرَام- است كه وزن لفظش مانند حضرة و حضار است
كه بر مبنا و شكل مفعول مىباشد مثل ضحكة و هزأة.
بره
: البرهان، سخنى است براى حجّت و
دليل، وزن آن فعلان مانند رجحان است، بعضى گفتهاند مصدر فعل- بَرَهَ، يَبْرَهُ- است كه در موقع سپيد شدن چيزى بكار مىرود. رجل أَبْرَه و إمرأة بَرْهَاء و قوم بُرْهٌ و
بَرَهْرَهَة در معنى دختر جوان سپيد چهره بكار مىرود.
بُرْهَة- هم مدتى از زمان را مىگويند.
برهان- مؤكدترين ادلّه است و چيزى است كه
بناچار اقتضاى صدق و راستى هميشگى دارد، زيرا دلايل پنج گونهاند:
1- برهان و دلالتى كه پيوسته صادق و صحيح است و اقتضاى درستى دارد.