فرّاء مىگويد اگر- يبشّر- با تشديد خوانده شود از- بشارت- است و
امّا اگر- يبشر- بدون تشديد خوانده شود از سرور و خوشحالى است مانند بشرته فبشر
چون- جبرته فجبر سيبويه مىگويد- بشرته أبشرت- بايد گفت، امّا ابن قتيبه دينورى
مىگويد واژه بشارت از- بشرت الأديم- است يعنى زمانى كه خاك زمين را كوبيده و نرم
مىكنى معناى- بشرته- هم اينستكه دل او را نرم كردى.
چنانكه روايت شده است
«إنّ وراءنا عقبة لا يقطعها إلّا الضّمّر من الرّجال».
(در پيشارويمان رويداد و عقبهاى است كه مردان نرمدل و با عطوفت از
آن در مىگذرند).
در معنى سخن اوّل يعنى مسرور شدن، در شعر اين شاعر است كه مىگويد:
فأعنهم و ابشر بما بشّروا به
و إذا هم نزلوا بضنك فانزل
(ياريشان كن و مژدهاى كه شادشان كند به ايشان
برسان و غفلتا از سختى و تنگى زمين دور مىشوند).
تباشير الوجه- و
بِشْرُهُ- اظهار سرور و شادى در چهره.
تباشير الصّبح- طلوع فجر و پگاه سرد و خنك.
بُشْرَى و
بِشَارَة- هم همان مژده و خبر مسرّت بخش است.
بصر
: البَصَر، نوعى كه مىبيند (چشم و ديده) در اين
آيه (كَلَمْحِ الْبَصَرِ- 77/ نحل) (مانند يك چشم
بهم زدن) و آيه (وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ- 10/ احزاب) زمانى كه ديدگان خيره شوند.
بصيرة- و بصر- نيروى بينائى چشم و قدرت ادراك دل است، مانند آيه (فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ
فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ- 22/ ق) (يعنى تيز بينى، و
نيروى بينائى) و آيه (ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى[1]- 17/ نجم) دل و ديده خيره و منحرف از درك و ديدن نشد.
[1] اين آيه 17/ نجم در باره حديث رؤيت كردن و ديدن خداوند است
كه مىفرمايد ديدگان پيامبر6 از ديدن حامل وحى كه باو نزديك شده منحرف نشده
بلكه او را مشاهده كرد و با چشم دل چنانكه راغب ; در معنى- بصر- بيان
كرد( ما كَذَبَ
الْفُؤادُ ما رَأى- 11/
نجم) ديده دل او هم كار ديده. سرش را تصديق كرد و آياتى كه باو رسيده است همان است
كه فرمود:( إِنْ هُوَ
إِلَّا وَحْيٌ يُوحى- 4/
نجم) و حامل وحى نيز همانطور كه در آيات ساير سورهها بيان شده جبرئيل امين است( نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى
قَلْبِكَ- 193/ شعراء) و
باز فرمود( قُلْ
نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِ- 102/ نحل) و ديگر بار فرمود( وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا- 12/ شورى) و در باره ديدن خداى با چشم
سر به صراحت فرموده است( لا
تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ- 103/ انعام( او را ديدگان سر درك نمىكنند او ديدگان انسانها را
درك مىكند) با تمام اين آيات و استدلال عقلى و بديهى كه هرگز محاط بر محيط
نمىتواند راه يابد و سلطه و اقتدار آفريدگار نه در مكان و نه در زمان محدود است
بلكه در سراسر پهنه آفرينش است و آيه( وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ، وَ الْأَرْضَ- 255/ بقره) بهترين شاهد قدرت و وجود
پروردگار در سراسر فراخناى آفرينش است و هرگز در مكان و زمان محدود نمىگنجد و
چيزى هم شبيه او نيست كه ديده شود چون فرمود( لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ- 11/ شورى) متأسّفانه در طول تاريخ اسلام در تعبير پارهاى آيات
بطور مجرّد و بدن توجّه بساير آيات كه تمام قرآن را در آن مسائل مورد توجّه قرار دهند
از معانى بديهى آنها چشم پوشى شده و مانند خواجه عبد اللّه گفتهاند( و المذهب
الصّحيح انّه رأى ربّه عزّ و جلّ بعين رأسه- كشف الاسرار ج 9 ص 359) و حال اينكه
به گفته فريد و جدى صاحب دايرة المعارف« اين بحث را نمىتوان و نبايد يك بحث جدّى
تلقّى كرد و اصرار بر آن ورزيد و وقوع آن در ميان علماء را جز بر تفنّن حمل نتوان
كرد» و به راستى عدول از همين اصول بديهى و تفنّن گرايى قرنها به تنها باعث
نشناختن دشمنان مسلمين گرديد بلكه دوستانمان را هم نشناختيم تا جايى كه ديديم در
غروب آفتاب اندلس چگونه دشمن اسلام با رخنه در اخلاق جوانان مسلمان از راه عيّاشى
و هرزگى بنيان و اساس استقلال و شكوه و عظمت مسلمين را تضعيف كردند و از بين بردند
و راغب اصفهانى مؤلّف بسيار محترم و دانشمند كم نظير كتاب بخوبى به اين واقف بوده
و در سراسر تأليفاتش راه حقّ و بيان حقيقت را برگزيده است. چنانكه در ذيل واژه-
بطن- از قول حضرت على( ع) نقل مىكند كه در باره آيه( هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ- 3/ حديد) فرموده است
ُ تجلّى لعباده من غير ان راه و أريهم
نفسه من غير ان تجلّى لهم».
كه در شرح اين سخن امير المؤمنين( ع) مىگويند معرفت به اين
حقيقت نياز به فهم دقيق و عقل سرشار و انديشه مويشكافنده دارد اميد است اين شيوه،
پس از هزار و چهار صد سال كه مسلمين بيدار شدهاند مورد تأسّى سايرين قرار گيرد و
همتّمان در پرداختن به مسائل ضرورىتر باشد.