خداى فرمايد: (فَلَمَّا جاءَتْهُمْ
آياتُنا مُبْصِرَةً- 13/ نمل) و (وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً-
13/ اسراء) يعنى روز، روشنى بخش ديدگانتان است و در آيه (وَ
آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً- 59/ اسراء) گفته
شده معنايش اينست كه آن قوم به روشنى مىديدند و ناظر آيه روشن خدايى بودند (كه
شترى است استثنايى) و اين امر بر آنها روشن و مسلّم شده بود، چنانكه مىگويند- رجل
مخبث و مضعف- يعنى اهلش و خاندانش خبيثان و ضعيفاناند.
و آيه (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ
مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولى
بَصائِرَ لِلنَّاسِ- 43/ قصص) يعنى هلاكت
گذشتگان را بر آنها عبرتى ساختيم.
و آيه (وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ- 175/ صافات): منتظر باش تا ببينى و ببينند.
و آيه (وَ كانُوا
مُسْتَبْصِرِينَ- 38/ عنكبوت) يعنى خواستار بصيرت بودند. و اگر بطور استعاره-
استبصار- به معنى أبصار بكار رود صحيح است مانند بكار بردن استجابت بجاى- إجابت-
(استجابت جواب دادن، و جواب خواستن است ولى اجابت پاسخ دادن) و آيه (وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ تَبْصِرَةً- 8/ ق) يعنى روشن و آشكار. بَصَّرْتُهُ،
تَبْصِيراً، تَبْصِرَةً- مانند قدّمته- تقديما،
تقديمة- مانند- ذكرته، تذكيرا و تذكرة (اينگونه افعال داراى دو مصدر تفعيل و تفعله
هستند كه هر دو از يك باب هستند، مثل تكميل و تكلمه).
و خداى فرمايد (وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ
حَمِيماً يُبَصَّرُونَهُمْ- 11/ معارج) يعنى دوستان از
دوستان و نزديكان از نزديكان چيزى نمىپرسند و نمىخواهند تا به آثارشان و گذشته
آنها آگاه شوند.
بَصَّرَ الجرو- يعنى بچّه آن حيوان چشم گشود و
شروع به ديدن كرد.
البَصْرَة- سنگ نرم و سپيد كه از دور
مىدرخشد گويى مىبيند يا به دليل اينكه از دور مىدرخشد و ديده مىشود و آنرا-
بصر- گفتهاند.
البصيرة- تكّهاى از خون كه نمايان است و برق
مىزند (كنايه از وجود شكارى كه خونش ريخته شده)، يا سپر چرمين و آهنى و يا قرص
خورشيد كه