هر چيز ظاهر و آشكارى ظهرى و پشتى. بُطْنَان القدر و ظهرانها- توى ديگ و پشت ديگ.
هر چيزى كه با حواس درك شود، ظاهر و هر چيزى كه از حواس پوشيده باشد باطن گويند.
خداى عزّ و جل گويد: (وَ ذَرُوا ظاهِرَ
الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ- 120/ انعام) و (ما
ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ-
151/ انعام) (گناه ظاهرى و پنهانى را ترك كنيد) (و هر چه از گناهان چه آشكار و چه
پنهان).
بَطِين: شكم بر آمده و بزرگ.
بَطِن- پر خور و اكول.
مِبْطَان- كسيكه در خوردن زياده روى
مىكند و شكمش بزرگ مىشود و همّ و غمش شكمبارگى است.
بِطْنَة- زياد خوردن.
البطنة تذهب الفطنة- (شكمبارگى و پر خورى، هوش
و زيركى را از بين مىبرد).
بَطَنَ الرّجل
بَطْناً- زمانى بكار مىرود كه كسى از شكمبارگى سبك سر و مست و بىخود
مىشود.
بَطُنَ الرّجل- شكمش بزرگ شد، مبطن- مرد شكم
باريك و كوچك.
بَطُنَ الإنسان- شكمش درد گرفت.
رجل مَبْطُون- مرد عليل شكم.
بِطانَه- بر خلاف ظهاره- يعنى آستر هر چيز.
بَطَّنْتُ ثوبى بآخر- آنرا با ديگر
لباسم آستر كردم و پوشاندم- و قد بَطَنَ فلان بفلان بُطُوناً- در كارش وارد و محرم شد.
بِطَانَة- بصورت استعاره براى كسى كه از باطن كار
تو با اطّلاع است.
خداى فرمايد: (لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً
مِنْ دُونِكُمْ- 18/ آل عمران) يعنى آنها را محرم خود نگيريد كه به باطن امورتان پى
ببرند و اين معنى از آستر لباس- بطانة الثّوب-