دوشيزه را هم باعتبار اينكه شوهر نكرده و
نسبت بزنانى كه شوهر دارند متفاوت است- بكر- ناميدهاند، جمعش- أَبْكَار- است، خداى فرمايد (إِنَّا
أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً- 36/
واقعه) (ايشان را آراسته و رسيده و دوشيزگان آفريديم).
بَكَرَة- چرخ كوچك آبكشى است كه بر سر چاه بسرعت
مىچرخد.
بكم
: خداى عزّ و جلّ گويد: (صُمٌ بُكْمٌ- 18/ بقره) يعنى كران، و لالان، بكم
جمع- أَبْكَم- است يعنى گنگ و لال و كسيكه
أخرس يا گنگ و لال متولّد مىشود، پس هر أبكمى، أخرس است و هر أخرسى، أبكم نيست
خداى تعالى گويد: (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ
أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ-
76/ نحل) يعنى قدرت تكلّم ندارد.
بَكَمَ عن الكلام- در وقتى بكار مىرود كه كسى
در اثر ضعف عقل در سخن گفتن ضعيف و مانند گنگ و لال است.
بكي
: فعلش بَكَى، يَبْكِي،
بُكاً و بُكَاءً- يعنى ريزش اشك در اثر حزن و مصيبت و
نيز در وقتى كه در اندوهى و غمى صدا و ناله بيشتر باشد مثل- رغاء- بانگ شتر و
ثغاء- بانگ زائيدن گوسفند.
واژههائى كه براى اصوات هست بر همين وزنند، امّا اگر حزن و اندوه
بيشتر از ناليدن باشد بر وزن- بكى- گفته مىشود نه- بكاء- با حرف (مد).
جمع- بَاكِي- بَاكُون و بُكِيّ است- خداى تعالى فرمايد: (خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا- 58/ مريم) كه اصل بكّى- بر وزن فعول مثل- ساجد و سجود و راكع و
ركوع و قاعد و قعود- است كه حرف (و) به حرف (ى) تبديل شده، و پس از ادغام در حرف
(ى) خود كلمه، مثل جاث و جثيّ يعنى بزانو در آمده عات و عتىّ (يعنى خم شده) است.
بكى- در حزن و ريزش اشك كه با هم باشد گفته مىشود و هم بطور منفرد،
كه در حزن و گريه هم بكار مىرود، خداى عزّ و جلّ فرمايد: (فَلْيَضْحَكُوا
قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً- 82/ توبه) كه اشاره به- فرح و ترح- بمعنى شادى و غم است