محروم شدن از مال يا بخشش و نعمت خدا از
إهانت است ولى ندانستند و نفهميدند و مال را در جاى غير خودش قرار دادهاند، يعنى
(تصوّرشان از اينكه بودن يا نبودن مال و متاع را دليل اكرام و عطاء خداوند
مىدانند از جهالت و نادانى آنهاست و آن را در غير موضع خودش بحساب مىآورند).
و بر اين معنى سخن خداى تعالى در اين آيه است كه (ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي
عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ[1]- 1/ ص)، كه عبارت- و القرآن ذى الذّكر- دليل بر همان است كه قرآن
جايگاه ذكر و براى تذكّر است و اگر كفّار از شنيدن آن امتناع و خود دارى مىورزند
دليل بر اين نيست كه قرآن در مقام ذكر و تذكّر نيست بلكه نشنيدن آنها از جهت شدّت
كينه ورزى و گردنكشى و حميّت و برگشتن از راه صواب است از اين جهت فرموده: (ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ بَلْ عَجِبُوا-
1/ ق) يعنى امتناعشان از ايمان و شنيدن قرآن، نه اينست كه قرآن را مجدى و عظمتى
نيست بلكه در اثر جهل و غرور نادانيهاى آنها است كه چنانند و عبارت- بَلْ عَجِبُوا- آگاهى و تنبيهى است بر
نادانى آنها زيرا تعجّب كردن از چيزى دليل جهالت و ندانستن سبب و انگيزه آن است.
و بر اين مبنى خداى تعالى فرمود: (ما
غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ فِي أَيِّ
صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ- 9 و 8 و 7 و 6/ انفطار) گويى كه گفته مىشود موردى نيست و اقتضاء
هم ندارد كه خداى تعالى به سبب آفرينش و بخشيدن حيات، مغرورت كند و لكن دروغ
پنداشتن دين، آنها را به چنين غرورى كه مرتكب آن مىشوند، كشانده است.
گونه دوّم از معنى و عمل واژه
بَلْ- اينست كه در دو حكم و دو مطلب، اوّلى را تبيين مىكند و دوّمى را
كه بعد از- بل گفته مىشود به مطلب اوّل مىافزايد
[1] فِي
عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ يعنى
در تكبّرى كه او را از انقياد و اطاعت حق باز مىدارد( عزّت كاذب و خود ساخته)
شقاق هم يعنى دشمنى و خلافكارى، عصيان و گناه را نيز شقّ العصا گفتهاند در حديثى
از پيامبر6 آمده كه فرمود« اعوذ بك من الشّقاق و النّفاق» شقاق يعنى مخالفت و
در راهى غير از راه حقّ رفتن و دو پاره شدن( مجمع البيان- ق- مجمع- كشف- بيضاوى).