مانند (بَلْ
قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ- 5/
انبياء) كه در اين آيه هم خداوند آگاهى مىدهد كه اگر آنها مىگويند، آيات قرآن-
أضغاث أحلام يعنى خوابهاى پريشان است، بل افتراه- با گفتن- بل- چيزى بر ادّعاى
اوّلشان كه گفتند- أضغاث أحلام- است، مىافزايند و آن اين است كه مىگويند كسى كه
قرآن را آورده مفترى است باز هم بر آن مىافزايند و ادعاء مىكنند كه او دروغگو
است، زيرا واژه شاعر در قرآن كه به پيامبر 6 نسبت مىدهند تعبير به دروغگوى فطرى
و طبيعى است و بر اين معنى سخن خداى تعالى است كه: (لَوْ
يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لا يَكُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لا
عَنْ ظُهُورِهِمْ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً
فَتَبْهَتُهُمْ- 40 و 39/ انبياء) يعنى هر گاه مىدانستند كه
فرجام كفرشان چيست و چگونه عواقبى است، كه بعد از واژه بل بيان شده است بر عقوبات
قبليشان اضافه مىشود كه بسى بزرگتر از آن است.
تمام آيات قرآن كه لفظ- بل- در آنها بكار رفته است از دو معنى كه
قبلا بيان شد خارج نيست هر چند كه معنى بعضى از آنها بسيار دقيق و ژرف است.
بلد
: بَلَد مكانى است خط كشى شده، محدود و انس و
الفت دهنده ساكنين آنجا و اقامت و سكنى دادن آنها در آنجاست كه جمعش- بِلَاد، و
بُلْدَان- است.
خداى فرمايد: (لا أُقْسِمُ بِهذَا
الْبَلَدِ- 1/ بلد) گفتهاند مقصود مكّه است و آيات (رَبِّ
اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً- 35/ ابراهيم) و (بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ-
15/ سباء) و (فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً-
11/ زخرف) و (فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ-
9/ فاطر) و خداى عزّ و جلّ گفت (رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً
آمِناً- 35/ ابراهيم) يعنى مكّه، امّا چرا واژه- بلدة- در يك مورد بصورت
معرفه با صفت مخصوص ذكر شده و در جاى ديگر نكرده آمده است، بحثش در جايى غير از
اين كتاب است.
بيابان را هم- بلد ناميدهاند زيرا جاى زندگى وحوش است و همينطور
مقبره و آرامگاه را- بلد- گفتهاند زيرا جايگاه أموات و مردگان است.
بَلْدَة- يكى از منازل قمر است، و همچنين فاصله
ميان ابروها و سينه شتران و ستوران را نيز بلدة- گويند كه بطور استعاره نسبت به
سينه انسانست و يا باعتبار