إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ-
106/ صافات). تكليف، هم از جهاتى به- بلاء- تعبير شده است:
اوّل- اينكه تمام تكاليف به گونهاى براى تن و جسم سخت و مشكل است از
اينجهت نوعى- بلاء هستند.
دوّم- اينكه تكليف، آزمونهائى است و لذا خداى عزّ و جلّ فرمود: (وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ
الصَّابِرِينَ- 31/ محمّد) (ناپايداران و كوشندگانتان را در آزمايشات و ابتلائات
باز شناسيم).
سوّم- اينكه آزمون خداى تعالى از بندگان گاهى با مسرّت و سرورست تا
سپاس گزارند و شكر كننده و گاهى نيز با ضررها و زيانهاست تا پايدارى و صبر پيشه
كنند[1] پس محنت و
منحت يعنى زحمت و رحمت، يا كوشش با رنج و كشش با بخشش، همگى آزمون و بلاء است.
پس رنج و محنت صبر، افزونتر از بخشش شكر آفرين است ولى قيام كردن بر
حقّ شكر گزارى و از اينروى در آسايش بودن و نعمت داشتن بلائى و آزمايشى است بس
بزرگتر، لذا عمر گفت
«بُلِينَا بالضّرّاء فصبرنا و بُلِينَا
بالسّرّاء فلم نصبر».
(به سختىها مبتلا شديم صبر كرديم ولى با شاديها آزمايش شديم پايدار
نبوديم و صبر نكرديم).
و لذا امير المؤمنين (ع) مىفرمايد:
(من وسّع عليه دنياه فلم يعلم أنّه قد مكر به
[1] صاحب كتاب رياض العلماء داستانى را كه ميان خاصّ و عامّ شهرت
داشته نقل مىكند به اين كه شيخ طبرسى ; صاحب تفسير مجمع البيان به
بيمارى سكته مبتلا مىشود و مىپندارد كه فوت كرده است او را غسل داده و كفن
مىكنند و در قبر مىنهند كه پس از چند لحظهاى بهوش مىآيد و خود را مدفون
مىبيند در همان حال نذر مىكند كه اگر خلاص شد كتابى در تفسير قرآن بنويسد، از
قضاى روزگار يكى از نبّاشين كه شبانه مردگان تازه را به خاطر دزديدن كفنشان نبش
قبر مىكردند به سر شيخ طبرسى نيز مىآيند و در همان حال متوجّه مىشوند كه او
زنده است بشدّت مىترسند ولى شيخ نمىگزارد وحشت زده شوند جريان را بآنها مىگويد
آنها او را بدوش گرفته و بمنزلش مىبرند و در عوض مقدارى پول به نبّاش مىدهند و
بدست شيخ توبه مىكنند و مال فراوانى نصيبشان مىشود، شيخ نيز به عهد خود وفا
مىكند و تفسير مجمع البيان را مىنويسد( به نقل از شرح حال مؤلّف تفسير مجمع
البيان بقلم محسن حسينى عاملى جلد اوّل مجمع البيان).