(كسى كه دنيايش بر او فراخ و پر نعمت شد، و نفهميد كه آنها او را
مىفريبند او بخدعه و فريب عقلش دچار شده است).
و خداى فرموده: (وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ
وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً- 35/ انبياء) و (وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ
بَلاءً حَسَناً- 17/ انفال) و خداى عزّ و جلّ فرمود: (وَ
فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ-
49/ بقره) (در باره بنى اسرائيل است) و اين معنى در آيه اخير بد و امر بر مىگردد
يا بسوى محنت و سختى كه گفت (يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ
وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ- 49/ بقره) و يا به نعمت و
لطفى كه باعث نجاتشان شده، و همچنين فرمود (وَ
آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ-
33/ دخان) كه به هر دو امر اشاره مىكند، چنانكه قرآنش را وصف كرد و گفت (قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ- 44/ فصّلت).
وقتى كه گفته مىشود- ابْتَلَى فلان كذا و أَبْلَاهُ- اين ابتلاء متضمّن دو امر است:
اوّل- اينكه شناختن حال او بخودش و آگاهى بر آنچه را كه نمىداند و
برايش مجهول است.
دوّم- ظهور و نماياندن خوبى يا بدى و يا نيكوكارى و زشتكاريش. چه بسا
كه در آزمايش يكى از اين دو موضوع يا تنها يكى از آنها مورد نظر باشد پس اگر در
باره آزمون خداى گفته شود- بَلَا كذا أو أَبْلَاهُ-
او را آزمايش كرد يا مبتلا كرد، مقصود از آن چيزى نيست مگر ظهور و نمايان شدن نيكى
و زشتى او بدون اينكه شناختن حال يا آگاهى به نادانستههاى كارش در ميان باشد،
زيرا خداوند علّام الغيوب است.
و بر اين معنى فرمايد: (وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ
بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَ- 124/ بقره) (خداوند
ابراهيم (ع) را با سخنانى و فرمانى چند بيازمود و آن را فرو نگذاشت و به إتمام
رساند و گفت من ترا براى مردم پيشواى در دين قرار دادم او گفت آيا از فرزندان من
هم، خداوند گفت عهد من در دين به ستمكاران نمىرسد كه- أتمّهنّ- در آيه امامت
ابراهيم (ع) پس از پيامبرى است).
أَبْلَيْتُ فلانا يمينا- در وقتى بكار
مىرود كه كسى را با سوگند بيازمائى و او را