كنايه از بهتان زنا زدن به زنان پاك است و
گفتهاند بلكه انجام هر كار شنيعى با دست و پا است، يعنى گرفتن چيزى كه جايز نيست
آنرا با دست گرفت و رفتن به جايى كه قبيح و ناروا است با پاى بآن جا رفت.
گفته شده- جاء بِالْبَهِيتَةِ- يعنى دروغ.
بهج
: البَهْجَة يعنى خوشرنگى و ظهور سرور و
شادى، خداى عزّ و جلّ گويد:
(حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ- 60/ نمل) (باغهاى
سرور افزا و زيبا) و قد بهج- كه اسم فاعلش- بهيج- است يعنى شادمان و مسرور شد، و
آيه (وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ
بَهِيجٍ- 7/ ق) (و در آن از هر زوجى شكوفا رويانديم). كه بَهِج- هم گفته شد، مثل سخن اين شاعر:
... ذات خلق بهج
(داراى خلقتى و آفرينشى شادمان و مسرور).
امّا كلمه- بهوج- از اين واژه نيامده است.
ابْتَهَجَ بكذا- بوسيله آن، شادمانى و
اثر مسرّت در چهرهاش آشكار شد و همينطور است-
أَبْهَجَهُ كذا: شادش كرد.
بهل
: اصل- بَهْل-
بىسرپرست بودن و بدون ناظر بودن چيزى است.
البَاهِل- شتر رها شده از بند است يا
از نشانهاش، يا شترى كه پستان بندش باز شده.
زنى كه مىگويد- أتيتك بَاهِلًا- يعنى بدون سرپرست هستم و شوهرى نكردهام، هر چه دارم بر تو مباح
است و به ديگرى داده نشده است.
أَبْهَلْتُ فلانا- او را در مرادش آزاد
گزاردم كه در اين معنى به شتر رها شده تشبيه شده است.
البَهْل و
الابْتِهَال فى الدّعاء- درخواستى است كه با بسط سخن و زارى و تضرّع همراه باشد
چنانكه در اين آيه (ثُمَ
نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ- 61/ آل عمران) (با تضرّع دعا مىكنيم و لعنت خداى را شامل
دروغگويان گردانيم).
كسى كه- ابتهال- را به لعنت تفسير كرده از اينجهت است كه آزاد بودن
در دعاء را در معنى اين واژه به خاطر لعن و نفرين مىداند.