گويد: (وَ
اسْتَبَقَا الْبابَ وَ
قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ-
25/ يوسف) (يعنى با دويدن به درگاه خانه رسيدند و پيراهنش را از پشت دريده بود،
آقايش را در آستانه درب يافتند).
و (لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ
مُتَفَرِّقَةٍ- 67/ يوسف) يعنى: دروازهها، براى ورود در علم و دانش هم اين واژه
بكار مىرود مىگويند:
فى العلم باب كذا- و- هذا العلم باب إلى علم كذا- يعنى در آن علم
بخشى است و اين علم درى است بسوى آن دانش، يعنى از راه آن قسمت آن دانش بدست
مىآيد.
خداى تعالى فرموده: (فَتَحْنا عَلَيْهِمْ
أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ- 44/ انعام) و (بابٌ
باطِنُهُ فِيهِ
[1] اين حديث را ابن عساكر عالم بزرگ شافعى در تاريخ معروفش(
تاريخ ابن عساكر يا تاريخ مدينه دمشق) با اسناد معتبر بدو صورت ديگر يعنى( انا دار
الحكمة و علىّ بابها) و( انا مدينة الجنّة و علىّ بابها كذب من زعم انّه يدخل
الجّنه من غير بابها) و( انا مدينه العلم و علىّ بابها فمن اراد العلم فليأتها من
بابها) در چهل روايت نقل كرده است، يكى از آنها چنين است( عن مجاهد، عن ابن عبّاس
قال: قال رسول اللّه6 انا مدينه العلم و علىّ بابها فمن اراد العلم فليأت
الباب) اكثر مفسّرين و محدّثين، و اجماع امّت از اهل تسنّن و تشيّع با ابن عساكر
همداستانند، گذشت زمان و آثار علمى و عملى امام على( ع) صحت حديث فوق را تأييد
نموده است و شارح بزرگوار نهج البلاغه يعنى ابن ابى الحديد كه خود معتزلى و از اهل
سنّت و از برادران دينى ماست در سراسر شرحش، عظمت علمى مولى را با بيانى خاصّ
ارائه داده و امروز در برابر جهان غرب و شرق كه هر كدام با ايدئولوژيهاى شكست
خوردهشان متحيّرند راهى براى نجات مستضعفين تشنه عدالت و رهائى از ستم و بتها جز
راه على( ع) و صحابه صديق و خاندان گرامى و پيروان راستين آنها نيست علم و عدل على
است كه حتّى ببرادرش دينارى از بيت المال افزون ندهد چه رسد به خويشاوندان و
دوستانش، راه ابو تراب كه پدر خاك بود و سر بر خشت مىنهاد و جامه نو بتن نكرد و
از شدّت عدالتخواهى مرد نامتناهى تاريخ شد و پرچم عدل و حقّ برافراشت مىتواند به
گفته راغب ; راهش و علم و عملش وسيله وصول به علم پيامبرى باشد و نجات
دهنده انسانها از جهل و ستم و بتها.( ج 2 از صفحه 457 تا 499 از تاريخ ابن عساكر،
بخش امام علىّ بن أبي طالب).