responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 326

كه سپيد پوست بوده‌اند) و بر اين اساس خداى تعالى فرمايد: (بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ‌- 46/ صافّات).

تخم مرغ و تخم پرندگان هم بخاطر سپيدى رنگشان، بَيْض‌ و مفردش- بَيْضَة- است، زن را هم بخاطر شباهت رنگش به سپيدى و اينكه تحت كنف و حمايت مرد مصونيت دارد بطور كنايه، سپيد يا بيضه گفته‌اند.

در حالت مدح و ذمّ، شهر و بلد را هم- بيضة البلد- گفته‌اند، امّا در حالت مدح بخاطر مصون بودن مردمى است كه در آن شهر سرپرست و رئيس هم دارند اطلاق شده است، چنانكه شاعر گويد:

كانت قريش بيضة فتفلّقت‌

فالمحّ خالصه لعبد مناف‌

(قوم قريش گروهى شايسته بودند و خورشيدشان عبد مناف است كه از افق ظاهر شد همانطور كه زردى تخم پرنده در مركز آن قرار دارد).

امّا بكار بردن واژه بيضه بگونه ذمّ و ناروا، در باره گروهى است كه خوار و ذليل‌اند و مورد كنايه و نيشخند ديگران قرار مى‌گيرند مانند تخم شتر مرغى كه در ميان بيابان دور افتاده و رها شده.

بيضتا الرّجل- يعنى دو بيضه مرد بخاطر شباهت به تخم مرغ از نظر شكل و سپيدى است كه در مردان هم آنطور ناميده شده.

باضت‌ الدّجاجه و باض كذا- يعنى مرغ براى تخم گذاردن در جايش قرار گرفت و تخم گذارد.

شاعر گويد:

بدا من ذوات الضّغن يأوى‌

صدورهم فعشّش ثمّ باض‌

(بغض كينه توزانى كه دلهاشان آنها را پنهان كرده بود، پس از در دل گرفتن، كينه‌هاشان آشكار شد).

بَاضَ‌ الحَرُّ: گرما شدّت گرفت- بَاضَتْ‌ يد المرأة: دست آن زن ورم كرد. دجاجة بُيُوض‌- و- دجاج، هر دو بكار مى‌رود يعنى مرغ و مرغان تخم گذار.

بيع‌

: البَيْع‌ يعنى دادن چيزى با ارزش و گرفتن قيمت آن (داد و ستد و مبادله‌

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 326
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست